نمونههایی از جنگ غزه را به شکلهای مختلف در دنیا داشتهایم اما آیا امروز رویکرد رسانههای دنیا و خصوصلا کشورمان به این نبرد، شبیه به رویکردهایی است که در نقاط مختلف دنیا صورت گرفته یا نه به صورت ویژه این نمونه را بررسی میکنند و مورد تجزیه تحلیل خودشان قرار میدهند؟ کم و کاستیها کجاست؟ […]
نمونههایی از جنگ غزه را به شکلهای مختلف در دنیا داشتهایم اما آیا امروز رویکرد رسانههای دنیا و خصوصلا کشورمان به این نبرد، شبیه به رویکردهایی است که در نقاط مختلف دنیا صورت گرفته یا نه به صورت ویژه این نمونه را بررسی میکنند و مورد تجزیه تحلیل خودشان قرار میدهند؟ کم و کاستیها کجاست؟ نقاط قوت را کجاها باید دید و تعمیم داد؟
برای یافتن پرسشهای بالا و تحلیل این موضوعات میزگردی در حل خبرگزاریدانشجویان ایران (صلح خبر به نقل از ایسنا) با حضور علیرضا داودی ـ کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی ـ و محمد رستمپور ـ مدیرکل پژوهش خبرگزاری ایرنا ـ برگزار شد.
در این نشست علاوه بر نگاه مخاطب به اخبار، موضوعاتی چون میزان توجه رسانههای جهان به این جنگ و مقایسه آن با دیگر رویدادها و اتفاقات جهان، دلایل موثر بر بالا بردن میزان توجه به این جنگ در رسانههای جهان از جمله عوامل سیاسی، انسانی، جغرافیایی و …، میزان تاثیر رسانههای جهان بر شکلگیری نگرش عمومی و تصویرسازی مردم جهان از این نبرد، نقش و تاثیر شبکههای اجتماعی در پوشش جنگ و اطلاعرسانی به جامعه بینالملل، نقاط قوت و ضعف روشهای مختلف رسانهای در پوشش اینگونه رویدادها، میزان تاثیر رسانههای ایران بر افکار عمومی فارسی زبانان جهان درخصوص جنگ غزه، میزان تاثیر رسانههای دولتی به نسبت رسانههای غیردولتی ایران در اقناع و شکلدهی جهان بینی فارسی زبانان داخل کشور و خارج از کشور درخصوص جنگ غزه، قوانین حقوق بینالملل رسانهای درخصوص فجایعی مانند غزه و وظایف مندرج در این قوانین که متوجه رسانههاست، مورد بررسی قرار گرفت.
همچنین کارشناسان حاضر در میزگرد صلح خبر به نقل از ایسنا، درباره میزان انتظاری که مردم از رسانهای مانند صلح خبر به نقل از ایسنا میتوانند در قبال پرداختن به جنگ غزه داشته باشند، مطالبی را بیان کردند و در مقام یک مخاطب عملکرد صلح خبر به نقل از ایسنا در جنگ غزه را ارزیابی کردند.
به سه دلیل این جنگ نمونه نداشته است
داودی ـ کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی ـ در این نشست درباره اینکه که آیا امروز رویکرد رسانههای دنیا به جنگ غزه شبیه به رویکردهایی است که در نقاط مختلف دنیا صورت گرفته یا رسانهها به صورت ویژه این نمونه را بررسی میکنند و مورد تجزیه تحلیل خودشان قرار میدهند؟ معتقد است: جنگی که اتفاق افتاده شاید به صورت اجزا بشود آن را با نمونههایی در ۵۰ سال یا ۷۰ سال اخیر و یا حتی یک سال اخیر مشابهت داد، اما به سه دلیل این جنگ نمونه نداشته است. اولین دلیل، طرفین جنگ هستند. زمانی هست که ما میگوییم روسیه و اکراین؛ ایران و عراق، عراق و کویت، آمریکا و افغانستان، آمریکا و عراق؛ در مورد کشورها حرف میزنیم. اولین دلیل اینجاست که ما راجع به یک گروه مقاومتی و مجموعه خویش کشور خواندهای که تمام قواعد بینالمللی را به نفع خودش مصادره کرده است، صحبت میکنیم. بنابراین ما در اینجا در مورد دو محور حرف میزنیم. حدودا شبیه نوع جنگی که بین بلوک شرق و غرب بود. بنابراین درباره مجموعهای از کشورها با تمام تراکنش سیاسی، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و رسانهای اش در هوا، فضا، دریا و زمین صحبت میکنیم و این قاعده را تاکنون تجربه نکرده بودیم. دلیل این مسئله، مفهومی به نام ایدئولوژی است. در مفهوم ایدئولوژیکی هم نوع جنگ در دو طرف محور و بلوک کاملا متفاوت است. ایدئولوژیک هم سبک زندگی آمریکایی یا سبک زندگی عراقی، لبنانی، لیبی و تونسی نیست، منظور یک سبک زیست متعلق به همان محور است که ما تا به امروز نداشتهایم. به این جهت این جنگ را خاص میکنم؛ چراکه ما حتی از آن مشابهت ذهنی که در طول جنگ جهانی اول و دوم و بلوک شرق و غرب داشتیم باز هم فاصله بگیریم؛ چرا که در آنجا هم مفهوم ایدئولوژی به این معنا وجود نداشت اما اینجا مفهوم صد درصد ایدئولوژیک است و در دو طرف هم ایدئولوژی است، مکتب و ایسم نیست، دو ایدئولوژی کاملا جدی است.
جنگ اسرائیل با غزه فرم جدید جنگ جهانی سوم است
علیرضا داودی ـ کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی ـ دلیل دوم اینکه این جنگ نمونه نداشته است را ایدئولوژیک محور بودن آن عنوان میکند و میگوید: گسترهی این جنگ کاملا جهانی است.
او ادامه میدهد: اگر بخواهم اغراقآمیز بگویم، جنگ اسرائیل با غزه فرم جدید جنگ جهانی سوم است. اغلب چون در جنگ جهانی سوم تصورمان جنگ جهانی اول و دوم است، میگوییم باید شبیه آن باشد؛ در صورتی که اینگونه نیست. اصلا نظام نامه بینالملل آن جنگ را دیگر نمیپذیرد. اگر بخواهم مشابهتسازی کنم میگویم مسئله طوفان الاقصی همان اتفاقی بود که در مورد شاهزاده اتریشی در مقدمه جنگ جهانی دوم افتاد. در مورد جنگ جهانی اول موضوع آلمان اتفاق افتاد. طوفان الاقصی همان است اما فرمت آن متفاوت است، چرا که در جنگ جهانی اول و دوم متفقین و متحدین اروپایی مطرح بودند، در طوفان الاقصی کل دنیا وسط است. از آمریکا و کانادا درگیر است تا افغانستان و پاکستان و … پس اتفاقا این جنگ جهانی است. جنگ جهانی اول و دوم قارهای بود حال با تعریفی آن را جهانی کردند، به این دلیل که در امتداد جنگ گسترش پیدا کرد اما این در پایه خود جهانی است و کاملا همه درگیراند. یک نمونه آن مسئله تطهیر است و این موضوع مسئله منطقهای نیست بلکه کاملا بینالمللی تلقی میشود. بنابراین موضع دوم کاملا ایدئولوژیک است و گستره آن بین المللی است.
میزان توجه رسانهها به جنگ غزه به چه دلیل است؟
او میزان توجه رسانهها به جنگ غزه را به دلیل یونیک و خاص بودن، غیرقابل تکرار یا غیرقابل تسری بودن آن عنوان میکند و ادامه میدهد: نکته مهم اینکه دیگر مسئله برای ضرب تعیین حدود نیست. آمریکاییها نیامدند در افغانستان بگویند اینجا ایالات پنجاه و یکم ما به لحاظ جغرافیایی است. همینطور در عراق. آمریکا میخواست مرزهای دفاعی خود در حوزه امنیتی را در بغداد بگذارد و بگوید واشنگتن و نیویورک زمانی امن هستند که او در بغداد حضور داشته باشد. پس مسئله منافع ملی بود و اقتصاد جغرافیایی نبود. اما مسئله جنگ رژیم صهیونیستی و فلسطین صد درصد جغرافیایی است؛ بنابراین یک نکته در اینجا نمایان میشود و آن این است که بودن یکی صد درصد معادل حذف دیگری است. اساسا مسئلهی طوفان الاقصی یک چیز را ثابت کرد و آن اینکه بودن هر دو در کنار هم شدنی نیست دلیل آن هم به تابآوری میزان هزینه برمیگردد که کف و سقف آن انتها ندارد.
مسئله بر سر حذف صد درصد است
این کارشناس رسانه یادآور میشود: شما میبینید در مابقی جنگهای اتفاق افتاده، نظام آمریکایی یا نظام فرانسوی و انگلیسی هزینه میدهند مگر اینکه کسی پیدا شود به پاریس و کاباره برود و انتحاری بزند و مثلا چندتایی در آنجا بمیرند، خود مردم فرانسه درگیر جنگ نیستند. شما در هیچ جنگی نمیبینید که چنین اتفاقی بیفتد تا یک جنگ، آن هم جنگ تحمیلی ایران و عراق که بحث جغرافیا به میان آمد و عنوان شد یا منم یا تو. شما در جنگ وقتی وارد مسئلهی «یا» به جای «هم» میشوید، جنس متفاوت می شود. البته در جنگ ایران و عراق مسئله ایران نبود، مسئله خوزستان بود. اما در جنگ فلسطین مسئله کل محیط یعنی کل ۳۶۰ کیلومتر است؛ بنابراین دلیل اینکه میگوییم این جنگ شبیه به دیگر جنگها نیست، مسئله بر سر حذف صد درصد است. حال این حذف صد درصد شاید همین حالا محقق نشود اما مسیر اساسا برای این هدف طراحی شده است. دلیل اینکه حجم خسارات طرفین بالاست به این دلیل است که آنها برای گرفتن امتیاز از هم نمیجنگند. امتیاز از هم سر جنگ ۵۷ روزه تمام شد و الان بر سر بودن من به شرط نبودن تو اتفاق میافتد. بنابراین این جنگ چیزی نیست که بگوییم قبلا به طور یکجا تجربه شده است. مشابه جنگ اکراین و روسیه صدها بار تکرار شده اما موضوع فلسطین قابل تسری نیست و اساسا رسانهها فرمت، مدل و جهتگیری، بینش، منش و دانشی که نسبت به این جنگ دارند، با همهی ساحات دیگر متفاوت است.
در ادامه نشست صلح خبر به نقل از ایسنا این پرسش مطرح شد که در رابطه با میزان اهمیت موضوع در رسانههای دنیا وحدت رویهای ایجاد شده؛ درست است که هر کدام با سیاست خود این قضیه را دنبال میکنند اما در رابطه با میزان اهمیت موضوع یک وحدت رویه ایجاد شده و همه یکسان به این موضوع میپردازند؛ حال به نفع یک طرف و به ضرر طرف دیگر.
علیرضا داودی در پاسخ به این نکته چنین بیان میکند: در عملکرد رسانهای شما یا در سمت رژیم صهیونیستی هستید یا در سمت فلسطین. اگر رسانهها بخواهند وسط بازی دربیاورند، حذف میشوند، چراکه نمیتوانند بی تفاوت باشند. به هر حال باید یک موضعی داشته باشند یا آنور یا اینور. این روند از سال ۲۰۰۶ آغاز شد و آرام آرام شروع شد. شاید رسانههای غرب مثل سی ان ان، فاکس نیوز، یورونیوز، فرانس ۲۴، بی بی سی ۴، نام جنس شکست رژیم صهیونیستی در ۲۰۰۶ از حزبالله لبنان را عقبنشینی استراتژیک گذاشتند و از این اصطلاحات بار کردنها، اما اصل ماجرا این بود که او از زمینی که گرفته بود به عقب برگشت و این قابل کتمان نیست. تعبیر از نظر افکار عمومی خیلی مهم نیست، مهم واقعیت میدان و مدل عملیاتی است که اتفاق افتاد. در عملیات طوفانالاقصی هم همین اتفاق افتاد. شما یا سمت رژیم غافلگیر شدهای یا سمت مقاومت غافلگیرکننده. اگر آن سمت هستی وظیفهات این است همه دست به دست هم شروع به جمع کردن کنید.
رسانهها وحشت داشتند به مفهوم غافلگیر شدن بپردازند
او با اشاره به ماجرای «طوفان الاقصی» و غافلگیری و در عین حال وحشت رسانههای بی بی سی و سی ان ان از پرداختن به کلمه «غافلگیری»، میگوید: خیلی جالب بود؛ تقریبا تا پنج ساعت قبل از سخنرانی سیدحسن نصرالله همه رسانهها میگفتند اسرائیل آماده بوده و طوری مسئله را وانمود میکردند که بتوانند یک کلمه را مخفی کنند. شما تمام حدود سه و نیم میلیون پیامی که بی بی سی، سی ان ان، یورونیوز، العربیه و فاکس نیوز منتشر کردند را ببینید، وحشت داشتند به یک کلمه بپردازند و آن مفهوم «غافلگیر شدن» بود. تمام تلاششان را میکردند که بگویند رژیم غافلگیر نشده، حتی به جایی رسیدند که خودزنی میکردند. وقتی به زمان پنج ساعت قبل از سخنرانی سیدحسن نصرلله رسیدیم، بی بی سی آمد و سمت دو مدار شبعا و مارون ایستاد و در یک بخشی سمت بلندیها ایستاد، تانکها و نفربرها را هم چیدند، خبرنگار ایستاد و یک جمله گفت و آن اینکه این آرایش نظامی به خاطر هوشمندی اسرائیل است که مانند هفتم اکتبر غافل نشود! یعنی برای اولین بار خود رسانهها به جایی رسیدند که دیگر نمیشود چیزی را پنهان کرد. ارزش یک افسر اطلاعاتی در رژیم معادل سیستم پدافند غیرعامل آمریکاییها و معادل حیثیت موشکی ما تلقی میشود. در آنجا وقتی میگویند یک افسر را زدند یعنی سه سازمان زدند. حالا نه تنها او را زدند بلکه با لباس خواب او را از منزلش بلند کردند و آوردند و کسی هم نفهید. بنابراین این مسئله برای آنها خیلی سنگین بود. پس رسانهها یک طرف ایستادهاند تا مسئله غافلگیری رژیم را حل کنند تا دو اتفاق بیفتد؛ یک اینکه مخاطب اصلا به این موضوع فکر نکند و دوم اینکه اصل غافگیری، معادله هوشمند رژیم در برنامهاش تلقی شود و میخواستند به تعبیری «آب ریخته را نذر امام زاده» کنند.
این کارشناس رسانه دربارهی جایگاه رسانهها درخصوص موضوع جنگ غزه و اسرائیل یادآور میشود: در حال حاضر رسانهها جبههبندی شدهاند. رسانههای محور مقاومت و رسانههای محور غیرمقاومت. در محور غیرمقاومت هم ما دو دسته رسانه میبینیم؛ رسانههای محور حامی رژیم و رسانههایی که حامی رژیم نیستند اما دوست ندارند به دلیل درگیری احتمالی، از فلسطین حمایت قطعی کنند. نکتهی جالب اینجاست به رغم اینکه نمیخواهند حمایت قطعی کنند اما پوزیشن مردمی در میدان را دارند. ما از یک جا به بعد میبینیم رسانههای نیمهرسمی یا به تعبیری رسانههای غیردولتی وارد شدهاند در عین حال که نمیتوانند با رژیم قطع کنند به هر ترتیبی به دلیل حجم جنایاتی که صورت میگیرد نمیتوانند سمت فلسطین را هم نگیرند. بنابراین در حوزه دولتی سمت اسرائیل را میگیرند، در حوزه غیردولتی هم سمت فلسطین را میگیرند. مثل ترکیه. اردوغان اینگونه است که اسرائیل را میشوراند اما حاضر نیست سفارتخانهاش را تعطیل کند؛ یعنی در رفتار غیررسمی تبلیغاتیاش میخواهد پوزیشن حامی فلسطین را بگیرد، اما در رفتار دیپلماتیک پشت پرده حاضر نیست سفارتخانه را تعطیل کند.
موضع غیرشفاف رسانههای دنیا در جنگ غزه
او با بیان اینکه رسانهای در دنیا نیست که دست روی آن بگذاری و بگویی آن رسانه بالاخره در کدام سمت ماجراست! میگوید: ما این تقسیمبندی شفاف را حتی در جنگ ۵۷ روزه هم نداشتیم. اما در ارتباط با طوفانالاقصی اگر بر روی هر رسانه انگشت بگذارید، دقیق میتوانید بگویید طبق فعالیت یک ماهی که داشته یا اینور است یا آنور.
داودی ادامه داد: ما دو رابطه داریم؛ علما میگویند یا میدان توسط رسانه ایمیج میشود یا رسانه از میدان تبعیت میکند و تصویر به بیرون میدهد. نکته جالب اینجاست رسانه حالا خود یک میدان است. در میدان یک اتفاق در حال رخ دادن است در رسانه اتفاق دیگر میافتد. با وجود اینکه دو میدان حاذق میبینید اما نمیگوید قرار است چه اتفاقی بیفتد بلکه سازماندهی میدانی میکند که نمونه تاثیر آن را در اسپانیا میبینیم. دنیا را آب ببرد اسپانیا در جای دیگری است. تظاهراتی که اخیرا در اسپانیا انجام شد در تاریخ این کشور سابقه نداشت. در حالی که آنها فقط برای تیمهای فوتبال یا جشنها چنین تجمعاتی برگزار میکردند. آنها که ته واکنشها به موضوعاتاند وقتی به این دلیل وسط آمدهاند، تکلیف روشن است.
این کارشناس رسانه معتقد است: بهترین روشی که رسانههای بلوک رژیم میتوانند انجام دهند برای اینکه اذهان عمومی این سمت را از دسترس رسانههایشان خارج کنند، ایجاد تعلیق انتخاب در ذهن مخاطب برای بودن قطعی در یکی از این دو حوزه است، بودن در حوزه محور مقاومت بر اساس احساس و عواطف، جدای از عقلانیت است. با این دو روش بلوک روبهرو میتواند بر فرمبندی رسانههای این طرف نسبت به افکار عمومی مسلط بشود.
پایانی برای این جنگ وجود ندارد
بخش دیگر این نشست به اظهارات محمد رستمپور ـ مدیرکل پژوهش خبرگزاری ایرنا ـ گذشت. در ابتدا این پرسش مطرح شد که با توجه به شفافیتی که در میدان وجود دارد، مردم دنیا تا چه حد از این آرایش رسانهای که وجود دارد، خط میگیرند و فکرشان نسبت به مقوله جنگ تا چه میزان از مقولهی خروجیهایی که هرکدام از این رسانهها به سلیقهی خودشان توزیع میکنند، تاثیرپذیر است؟
رستمپور پاسخ میدهد: ما وارد دورانی شدهایم که پایانی برای جنگ وجود ندارد؛ یعنی شما یک تاریخ قطعی نمیتوانید بگذارید که این جنگ تمام شده باشد. نمونه نزدیک آن جنگ روسیه و اوکراین است که تمام نخواهد شد. البته بازگشت جنگ به معنای اعم آن قابل بررسی است؛ چراکه بعد از فروپاشی بلوک شرق این اولین نمونه است که دوباره تمایل به بلوکبندی سیاسی و نظامی را میبینیم و یکی از مصادیق آن همان صحبتهای جورج بوش بود اینکه، یا با مایید و یا برمائید. یعنی تلاش و کوشش برای اینکه دولبه را به تعبیری شفاف کند. حالا این شفافیت در میدان وجود دارد؛ یعنی اسرائیل رسما کودککشی میکند، آمبولانسها را هدف قرار میدهد و رسما بیمارستانها را مورد حمله قرار میدهد، اگر شک و شبهه و تردیدی در مورد بمباران بیمارستان المعمدانی یا بیمارستان الاهلی وجود داشت، الان دیگر وجود ندارد. در مورد بیمارستان الشفاء به صورت مشخص و مستقیم از حیث تلویزیونی دیده شد که وارد محیط غیرنظامی و بهداشتی و درمانی با تجهیزات نظامی شدند.
او بر این باور است یکسری از مرزها و شناختهایی که پیش از این وجود داشته از حیث معنایی در حال فرو ریختن است و میگوید: به عنوان مثال از حیث معنایی ما باید بحث و بررسی کنیم که خب اگر شما طرفدار کودککشی هستید چه نوع کودککشی را تقبیح میکنید و بر روی کدام کودککشی اما و اگر میگذارید؟ بهرغم اینکه ما یک شفافیتی در میدان میبینیم که همه استانداردهای اخلاقی را زیر سوال میبرد و آن را نقض میکند، کوشش بیهودهای از ناحیه ی رژیم می بینیم برای اینکه یکسری چیزها را توجیه کند؛ از جمله اینکه در زیر بیمارستان الشفاء مثلا تونلهای زیرزمینی حماس بوده است یا اینکه همان روزهای نخست ادعا کردند حماس به فستیوال موسیقی حمله کرده اما هاآرتس(روزنامه صهیونیستی) اعلام کرد که کشتار آن جشنواره کار خود هلیکوپترهای رژیم بوده است با این تصور و ترسیم که آنها نیروهای حماس هستند.
اینستاگرام له مقاومت است یا علیه آن؟
رستمپور ـ مدیرکل پژوهش خبرگزاری ایرنا ـ میگوید: راستش را بخواهید من این مرزبندی که بگوییم این رسانه با مقاومت است یا فلان رسانه با رژیم است را نمیبینم. نمونه عینی و آشکار آن الجزیره است. در مورد الجزیره نمیتوانیم بدانیم که این الان با غزه است یا با اسرائیل است و این سوال است. این رسانه که از روز نخست پخش مستقیم داشت و حتی خبرنگارانش توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند آیا به دنبال این است که آن تمنای حماس برای بازپسگیری کل فلسطین را داد و فریاد بزند یا نه در نهایت در مناظره سیاسی به همان راهکار دودولتی میرسیم. حتی در مورد رسانههای اجتماعی ما نمیتوانیم بگوییم، اینستاگرام له مقاومت است یا علیه مقاومت. تصویری که ما الان از مقاومت میگیریم به واسطهی فعالیت روزافزون یکسری خبرنگاران و عکاسان در خود نوار غزه بوده است؟ خیلی از تصاویر کشتار اسرائیلیها را از اینستاگرام گرفتیم، آیا اینستاگرام به جریان مقاومت گرایش پیدا کرده؟ نه، اینستاگرام در حال حاضر یکسری سیاستهای دوگانهای را اعمال میکند. به تازگی بر روی موضوع کودککشی حساس شده و میخواهد اسرائیل را از کودککشی برهاند؛ از این جهت اگر شما ویدئویی از کودککشی بگذارید یا استوری کنید که مرتبط با کودککشی صهیونیستهاست، کاری میکند که بازدید شما کم شود. حداقل تجربههای معتبر و معتمد زیادی را از ناحیه کاربران ایرانی در این خصوص داشته ایم.
در این وسط رسانهها یکی به نعل میزنند و یکی به میخ
او معتقد است: بهرغم اینکه میدان شفاف است، رسانهها هنوز تصمیم نگرفتهاند که در کدام اردوگاه فعالیت کنند یا اینکه در این وسط یکی به نعل میزنند و یکی به میخ یا اینکه حداقلِ آن این است که آن چیزی که حماس تمنا میکند یا جریان مقاومت به دنبالش است، این رسانهها دنبال نمیکنند. مردم هم متاثر از این رسانهها هستند. چه میزان از تظاهراتهایی که در کشورهای مختلف اتفاق میافتد، متاثر از رسانههای رسمی و اجتماعی است؟ این یک سوال جدی است. اساسا ما چه حادثه و رویدادی حتی در پنجاه سال اخیر داشتهایم که این میزان از جمعیت را وارد خیابان کرده باشد. آیا این، کارِ رسانه است؟ فلسطین مگر چقدر پتانسیل دراماتیک دارد که این همه جمعیت را وارد خیابان کند؟ بعضی از برآوردها تظاهرات اخیر لندن را تا ۵۰۰ هزار نفر هم تخمین میزنند یا همین تجمعات در اسپانیا. آیا این تجمعات کار رسانههاست؟ آیا رسانه میتواند هر آن چیزی که در فلسطین اتفاق می افتد را منعکس و بازتاب دهد. فکر نمیکنم همه چیز دستپخت رسانهها باشد. خود رسانهها یک بام و دو هوا در موضوع فلسطین عمل میکنند. رسانههای غربی که در موضوع حمله تظاهرات کنندگان امریکایی به ساختمان کنگره، در انتخاب کلمات mobilization ،protest و attack خیلی حساسیت به خرج دادند و در اتخاذ این کلمه که از حماس به عنوان رژیم تروریستی یاد کنند، اصلا تردیدی نمیکنند. رسانه غربی ندیدم که حماس را گروه تروریستی نداند و نبیند ولی در همان مطلبی که اتهاماتش را از نظر ما میزند، به شکل اساسی و بنیادی زیر سوال میبرد.
تیکتاک نخستین جنگ پلتفرمی در جهان را راه انداخت
رستمپور معتقد است: مردم ایران با همهی رسوبات و آلودگیهایی که ناشی از شبهات جریانات سیاسی ماهیگیر در این سالهای اخیر بوده، یک باور و تصویری نسبت به فلسطین دارند. یکباره طوفان الاقصی به وجود میآید. مگر شما چقدر معنا میشناسی که کمک کند تا این تصویر آلودهای که از موضوع فلسطین و مقاومت وجود دارد، شسته شود. تیک تاک را ببینید؛ یک اتفاقات حیرت انگیزی به وجود میآید و آن ویدئو و موسیقی سلام فرمانده عربی را که چنین مشارکت میلیونی داشته منتشر میکند، خیلی علیه مقاومت است. در جریان جنگ روسیه و اوکراین، شاید بشود گفت متکی بر تجربه تیک تاک، نخستین جنگ پلتفرمی در جهان شکل میگیرد. این رسانه منتشرکننده بیشترین میزان خبر جعلی از جنگ روسیه و اوکراین بود. اگر «سلام فرمانده» عربی را در این پلتفرم میبینم باید آن را هم ببینم. طوفان الاقصی و آن غافلگیری، یک ابعاد رسانهای و معنایی و وجوه شناختی داشت و فقط غافلگیری نظامی نبود. این پدیده را چگونه ترسیم کنیم؟ مردم خودمان در مورد نوار غزه هیچ نمیدانند، فرق نوار غزه و کرانه باختری را نمیدانند و اصلا اینکه چرا دو نوع حکومت در آن وجود دارد؟ حال فکر کنید سیاسیترین مردم جهان اند.
غافگیری ۷ اکتبر در سیاستهای پلتفرمی
این فعال رسانه دربارهی ماجرای طوفان الاقصی میگوید: فکر میکنم غافگیری ۷ اکتبر یک گونه غافلگیری شناختی در سیاستهای پلتفرمی در رسانههای اجتماعی و رسمی هم بوده است. ما با یک نوع آشفتگی و درماندگی روبهرو هستیم و در عین حال همگی به مظلومیت فلسطین اذعان دارند چراکه تاکنون این میزان از جنایتی که رژیم صهیونیستی در کودککشی میکند، سابقه نداشته است. حال اینکه ما میخواهیم از این مظلومیت یک اقتدار بفهمیم نکتهی دیگری است. ببینیم وجه مردمی مواجهه با طوفان الاقصی در جهان چطور بوده است. اگر نظرسنجی یوگا و مؤسسۀ پژوهشی پیو را ببینید، درصد اینکه طرفین را مقصر میدانند در پیمایشها بالاترین درصد است. من به آنها حق میدهم چراکه هیچ تصویری از طرفین ندارند حتی در داخل کشور.
عطشِ فهم فکری مقاومت از کجا پیدا شده؟
این پژوهشگر میگوید: من فهم جامعه را از واتساپ میفهمم. واتساپ عمومیترین رسانه در ایران تا قبل از فیلترینگ بود. استفاده از کلمه بیداری به دلیل اینکه کمی دستمالی شده سخت است ولی واقعا این اتفاق افتاده است. نمیخواهم بگویم بیداری، اما یک نوع تلنگر اتفاق افتاده است. وایرال شدن نامه «بن لادن» جای حرف دارد. بن لادن چهره تروریستی است، بله ولی این وارونگی و آشفتگی در رسانهها دیده میشود و درست عنوان میشود که مهندسی رسانهای نداشتیم تا از این مظلومیت تصویر اقتدار بسازیم.
با این همه ما ویدئویی از پایان تابآوری فلسطین نمیبینیم. ویدئویی از فلسطینیها نمیبینیم که اسماعیل هنیه و حماس را فحش بدهند، عجیب است بچه شش ماهه خود را بالای سرشان در بیمارستان میگیرند و میگویند خدایا از ما راضی شو! شما از قرن ۲۱ صحبت میکنید که تِرندهای شبکههای اجتماعی آن، لباسهای کیم کارداشیان یا کنشهای مبتذل است. این عطشی که پیدا شده برای فهم فکری که پشت مقاومت است، از کجاست؟
گزارشی در روزنامهی فرهیختگان خواندم که خیلی جالب و خوب بود مبنی بر اینکه نسل زِد آیا واقعا به دنبال این هست که با سیاستهای ایالات متحده آمریکا در مورد اسرائیل مواجهه داشته باشد؟ نسلی که سال گذشته هم با آن مشکل داشتیم، اولین ویژگی آنها عصیان گریز بودنشان است، آنها حصارهای اینستاگرام را هم میشکنند. بله این نسل چون مصرفکننده است دوباره وارد چرخهی مصرف میشود که با آن کاری نداریم، بحث ما آن تلنگر است که اتفاق افتاده اگر نگوییم بیداری. تلنگری از جنس عاطفی و انسانی که به عدد و ارقام هم مربوط نیست.
تاب آوری اجتماعی در غزه بالاست
رستم پور یادآور میشود: شهید مطهری در ترسیم حماسه حسینی بحثی دارند و میگویند، بشر جنایتهایی بیشتر از آنچه در عاشورا اتفاق افتاد، هم در جای دیگر به خود دیده اما چه بوده که این حادثه را تبدیل به حماسه و آن را ماندگار کرده است، آن معنایی که پشت آن بوده است. مثلا الان هم کودککشی که در عاشورا اتفاق افتاد، رخ می دهد اما چه چیزی است که شهادت حضرت علی اصغر (ع) را تبدیل به یک وجه سمبلیک و نمادین رسان ای می کند. الان چنین اتفاقی در غزه اتفاق می افتد و آن یک تاب آوری اجتماعی بالاست.
تصویری از حماس نداشتیم
این پژوهشگر همچنین با بیان اینکه دو سوم مردم غزه زیر خط فقر اند، ۶۰ درصد مردمش بیکار اند و برای جراحی عملهای سنگین باید به سرزمین های اشغالی بروند، میگوید: روزانه جمعیت قابل توجهی از مردم مسلمان نوار غزه هر بار برای کار وارد سرزمین های اشغالی می شدند و برمی گشتند. اخیرا واشنگتن پست ویدئویی کار کرده که برایم عجیب بود. در آن آمده که یک میلیون دلار برای دیوار غزه هزینه شده تا فلسطینیها را از حیث فناورانه در یک حبس قرار دهد. دیوار ضخیمی که شامل حسگرها و دوربینهای مختلفی است تا به هر کسی که به دیوارها نزدیک میشد، مستقیم شلیک کنند. گزارش دیگری از نیویورک تایمز خواندم که آقای رونین برگمن که در حوزه امنیت مینویسد و تحقیق میکند، نوشته بود. او غافلگیری بزرگ رژیم صهیونیستی را توضیح داده و اینکه چه اتفاقی افتاده بود. حال حماس در جایی که مخابرات و زیرساختش را رژیم صهیونیستی تامین میکند، این غافلگیری را انجام میدهد. پس ببینید اینها چقدر برنامهریزی هوشمندانه و خردمندانهای داشتهاند که منتج به این شده که در عرض سه ساعت از این دیوار فناورانه عبور، وارد سرزمینها شوند و وقتی شما افسر اطلاعاتی و فرمانده را هم میگیری، اصلا عملیات کور نبوده است، بلکه با آگاهی رفتهاند. اولین ویدئوها را بینید اینها وقتی وارد خانه آنها میشوند با چه اطمینانی؟ انگار نه انگار که عملیات نظامی انجام میدهند! با آن پیرزن چطور رفتار می کنند، با بچه ها چطور رفتار می کنند؟ ما این را نتوانستیم بگوییم چرا چون پیش از این تصویری از حماس نداشتیم و امروز هم نمی توانیم بگوییم چو مردم جهان هم تصویری از حماس ندارند. رسانه های آمریکایی مرتب از لفظ رژیم تروریستی حماس استفاده میکنند، در خیلی از مقالات از تفاوت ها و شباهت های حماس با داعش گفته بودند.
۷ اکتبر باعث آشفتگی رسانهای شد
رستم پور در پاسخ به اینکه آیا افکار عمومی متاثر از این آرایش رسانهای است، هم اظهار میکند: باید بگویم هم بله و هم خیر. چند روز از ۷ اکتبر میگذرد؟ هنوز اسرائیل، به عنوان فناورترین بازیگر سیاسی خاورمیانه نتوانسته جای اسرا را پیدا کند! او که هرگونه اتصالات و ارتباطات به فناوریهای ماهواره دارد، بنابراین وقتی از شگفتانگیزی مقاومت نگویی که نگفتیم، با یک جهان رخوتزده غافل مواجه هستی که آرام آرام میگوید چه فکری پشت این اتفاق بوده است؟! اینها مسلماناند؟! میگوییم بله، به دلیل انعکاس و پوشش آن مظلومیتها که فقط متکی به آمار نبوده است. میگوییم خیر به این دلیل است که شخصا فکر میکنم بدون اغراق ۷ اکتبر باعث شد یک آشفتگی رسانهای هم در حوزه رسانه های رسمی و هم در حوزه رسانههای اجتماعی داشته باشیم.
این نشست بخش دوم دارد که متعاقبا طی روزهای آتی ارسال میشود.