دو راهی دکتر روحانی؛ لاریجانی یا اصلاح طلبان؟؟؟ حسن روحانی به آنچه گفته رسیده و حالا اگر نه کامل اما به یک توافق مهم با غرب دست پیدا کرده است. اگر از تاثیرات این توافق بر عرصه سیاست خارجی دولت بگذریم حتما می توانیم به خوبی به اثرگذاری این توافق بر معادلات سیاست داخلی بپردازیم. […]
دو راهی دکتر روحانی؛ لاریجانی یا اصلاح طلبان؟؟؟
آثار سیاسی «برجام»
جناح ها و احزاب سیاسی چه تاثیری از توافق هسته ای به خود خواهند دید؟ بر اساس این توافق چه نسبتی میان حسن روحانی و اهل سیاست ایجاد خواهد شد و مهمتر اینکه این توافق چه تاثیری بر آینده سیاسی حسن روحانی خواهد گذاشت؟ این سوالات را در مطلب پیش رو بررسی کرده ایم.
یک اتفاق مهم و البته پیش بینی پذیر رخ داده است؛ حسن روحانی به آنچه گفته رسیده و حالا اگر نه کامل اما به یک توافق مهم با غرب دست پیدا کرده است. اگر از تاثیرات این توافق بر عرصه سیاست خارجی دولت بگذریم حتما می توانیم به خوبی به اثرگذاری این توافق بر معادلات سیاست داخلی بپردازیم.
اینکه این مصالحه چه تاثیری بر آینده سیاسی حسن روحانی دارد، نسبت او با اصولگرایان و اصلاح طلبان را شامل چه تغییراتی خواهد کرد. اردوگاه اعتدالیون چه شکلی را پدید می آورد یا در نگاهی جزیی تر تکلیف طیف هایی مانند حامیان احمدی نژاد چه خواهد شد؟
این روزهای شیخ
این روزها سحن روحانی بسیار راضی به نظر می رسد. او پس از مواجهه سنگین با رقبای داخلی اش به آنچه خواسته رسیده و عجالتا اینکه او اکنون دست بالا را در میان جمع در اختیار دارد.
مهمتر از آن اینکه اگر تا همین یک ماه پیش شایع بود و گمانه زنی می شد که او حتی ممکن است برخلاف میل حاکمیت، توافقی بد را امضا کند، حالا صاحب توافقی شده که تقریبا حمایت حاکمیت عالی را هم به دنبال دارد. اگر تا قبل از توافق برخی مخالفان بر سر ظریف داد می کشیدند که تو خیانت می کنی و حتی چند روز قبل از اعلام توافق یک نفر اینجا در تهران می گفت که دست و پای کسی که توافق بد را امضا کند خواهیم شکست، حالا پای توافقی به میان آمده که در سطوح عالی حاکمیت از آن دفاع می شود و حتی در سایت khamenei.ir یادداشتی نوشته شده که خطاب به برخی مخالفین اینچنین آمده است: «برخی مجددا و به رغم توصیه و تاکیدات رهبر انقلاب به خصوص در دیدار با مسئولان نظام، باز هم تیغ انتقاد خود را به نحوی به سمت تیم مذاکره کننده برده اند که گویی متن جمع بندی جز با خیانت آنها آماده نشده است. این رویکرد دقیقا برخلاف حکمت و مصلح خبرت بوده و در مسیر ریل گذاری شده رهبر انقلاب قرار ندارد.»
پس در چنین شرایطی حتما حسن روحانی از جایگاه بهتری هم در میان سرمایه اجتماعی اش و هم در میان اهل سیاست برخوردار شده است.
چنین رخدادی را اگر در معادلات سیاسی لحاظ کنیم می توانیم نتایج زیر را از آن حاصل کنیم:
1- در مورد نسبت اصولگرایان با حسن روحانی ما نمی توانیم همه اصولگرایان را یک طرف و روحانی را در طرف دیگر قرار دهیم. واقعیت این است که بخشی از اصولگرایان که نزدیکی بیشتری با اعتدالگرایان دارند، از همان خرداد 92 صمیمیت خود را به رییس جمهور مستقر نشان داده و در ساحت مجلس در آوردگاه رأی اعتماد و ماجراهای سوال و استضاح خود را نشن داده اند و در ساحت فضای احزاب و رسانه هم به خوبی این قرابت را در مسائل مختلف نشان داده اند؛ پس اکنون حتما حسن روحانی به ادامه این حمایت نیاز دارد و هم این طیف خاص از اصولگرایان در چنین شرایطی بیشتر از قبل خود را به رییس جمهور نزدیک خواهند کرد.
لازم است همین جای مطلب به جزییات بیشتری در این مورد اشاره کنیم. اگر بنا بر ادامه موضوع در این باب با ذکر مصادیق باشد در اولین مورد حتما باید به علی لاریجانی اشاره کنیم. او رییس مجلس است و از همان زمانی که حسن روحانی انتخاب شد، بهترین رابطه را میان اصولگرایان با رییس جمهور منتخب برقرار کرد. حمایت های قاطع او در ماجرای رأی اعتماد به وزرا و البته شفاف تر از آن در ماجرای استیضاح وزرا کاملا نشان می داد که او چگونه تلاش می کند از حسن روحانی و دولتش حمایت کند. این علی لاریجانی همان رییس مجلسی است که دامنه اختلافاتش با محمود احمدی نژاد آنچنان بالا گرفت که ختم به آن داستان یکشنبه سیاه مجلس شد.
او اکنون یک مدافع تمام عیار دولت مستقر است. برخی می گویند رفاقت سیاسی او با حسن روحانی دارای آنچنان دوزی شده که شاید علی لاریجانی در ادامه دوران سیاست ورزی اش ائتلاف با جریان سیاسی حامی رییس جمهور را در انتخابات مجلس به همنشینی با اصولگرایان ترجیح دهد. همین گزاره و گمانه است که موجب شده تحلیل و پیش بینی تصمیم انتخاباتی نهایی اصولگرایان همچنان خیلی سخت باشد.
به یک معنا اگر علی لاریجانی نخواهد در ساماندهی یک لیست انتخاباتی با جریان اصلی اصولگرایان همراه باشد ما یک صورت سیاسی متفاوت از شرایطی خواهیم داشت که علی لاریجانی تصمیم به همراهی با اصولگرایان بگیرد. فعلا گمانه غالب این است که علی لاریجانی به دو دلیل ترجیح خواهد داد با جریان حسن روحانی باشد تا اصولگرایان:
الف) ادامه اختلافاتش با جریان پایداری و بخشی از طیف چپ اصولگرایان
ب) همراهی با گفتمانی که اکنون دست بالا را در جامعه دارد؛ گفتمانی که اکنون حسن روحانی آن را نمایندگی می کند.
حالات شاید سوال این باشد که جدایی علی لاریجانی از اصولگرایان اتفاق خوشایندی است و باید به استقبال آن رفت؟ شاید یک پاسخ به این سوال این باشد که همچسبی علی لاریجانی به حسن روحانی را نمی توان جدایی و انفکاک از اصولگرایان تلقی کرد بلکه شاید این همچسبی موجب تقویت بخش قابل توجهی از اصولگرایان که در اردوگاه اعتدالیون قرار دارند یا با آنها قرابت دارند را فراهم کند. به یک معنا این همچسبی می تواند موجب شود که اصلاح طلبان نتوانند تمام بار مثبت توافق هسته ای را برای خود مصادره کنند.
نکته مهم این است که حسن روحانی اگرچه اکنون ادبیاتی نزدیک به اصلاح طلبان دارد اما ذاتی اصولگرا دارد و اصولگرایان لااقل آنهایی که نزدیکی بیشتری به روحانی دارند باید او را به اردوگاه قبلی خود دعوت کنند.
اما بخش دیگر از اصولگرایان که تاکنون خود را به قامت رقیب و حتی قطب مقابل حسن روحانی درآورده اند، از حالا به بعد چه جایگاهی دارند؟ آنها بدون شک اگرچه بنا به مصالح ملی حتما از درجه انتقاد خود به حسن روحانی در پرونده هسته ای خواهند کاست اما عجالتا می توان از همین حالا گفت زاویه این دو قطب آنقدر زیاد شده که نمی توان به همسو شدن شان فکر کرد. به این معنا که حسن روحانی و این طیف از اصولگرایان اکنون به دو قطب اصلی سیاست ایران تبدیل شده اند و به نظر می رسد هر دو از این وضعیت دو قطبی راضی هستند. به این معنا که هم حسن روحانی ترجیح می دهد که رقیبش در عرصه سیاسی این طیف از اصولگرایان باشند و هم این طیف از اصولگرایان ادامه سیاست ورزی شان را در قطب بودن مقابل رییس جمهور مستقر می دانند.
آنها قطعا حسن روحانی را اصولگرا نمی دانند پس برای رییس جمهور شدن یک اصولگرا تلاش خواهند کرد. این تلاش حتما از همین انتخابات پارلمان پیش رو آغاز خواهد شد. لابد آنها می خواهند از بهارستان به پاستور برسند.
در همین جای مطلب وقت آن است که به نسبت سیاسی اصلاح طلبان و حسن روحانی در دوران پساتوافق بپردازیم. میان اصلاح طلبان حتی آنهایی که هنوز انتقاد دارند که چرا در انتخابات 92 از نامزدی حسن روحانی حمایت شد، در اینکه اکنون باید همچنان پشت سر حسن روحانی باقی ماند، شکی وجود ندارد. ساده ترین حرف را سعید حجاریان بیان کرده است. او گفته اصلاح طلبان انتقاد مخفی و حمایت علنی داشته باشند و البته تاکید کرده است که اکنون زمان مستقل شدن نیست و باید با رییس جمهور مستقر دست دوستی را محکمتر فشار داد. پس تا اینجای کار فرض بر این است که اصلاح طلبان نه از سر علاقه که به جور شرایط موجود، فعلا بنای ماندن با حسن روحانی را دارند اما این فقط 50 درصد ماجراست.
سوال: آیا حسن روحانی هم همچنان علاقمند به ادامه این رفاقت تاکتیکی هست؟ آیا او پس از توافق همچنان خود را نیازمند سرمایه اجتماعی آنها می بیند؟
پاسخ درست شاید این باشد: حسن روحانی ادبیات خود را به اصلاح طلبان نزدیک کرده بود تا در برخی شرایط خود را به عنوان نماینده آنها در قدرت مستقر نشان دهد. این موجب می شد تا با حمایت علنی شخصیت های سیاسی و کارتل های رسانه ای آنها، حسن روحانی به عنوان نماینده و گوینده این جریان به بدنه اجتماعی شان معرفی شود. از همین رهگذر حتما همان چیزی که روحانی می خواست حاصل می شد؛ «ادامه برخورداری از سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان».
برخی می گویند حالا که توافق حاصل شده روحانی دیگر چندان تمایلی به این ندارد که خود را به عنوان نماینده اصلاح طلبان به جامعه و ساخت سیاسی ایران نشان دهد. حامیان این طرز تفکر می گویند اکنون زمان گذار روحانی از اصلاح طلبان است اما با دقت بیشتر که به این موضوع نگاه می کنی به این نتیجه می رسی که حسن روحانی ذاتی محافظه کار دارد.
او حتما تمایل ندارد چیزی را که به دست آورده با ریسک چیزی که ممکن است به دست آورد از دست بدهد. او حتما می خواهد سرمایه اجتماعی خود را «افزایش» دهد نه اینکه آن را «تعویض» کند. ضمن اینکه او می داند که هر کس نماینده وضع موجود شود کار برایش سخت خواهد شد. او می داند در چنین شرایطی هزینه همه اتفاقات منفی و ناخوشایند را باید خودش بدهد، پس شاید او زیرکی کند و تلاش کند خود را از حالت پوزیسیون به اپوزیسیون درآورد. حرف های تند بزند و به قطب سازی ادامه دهد. او البته برخلاف احمدی نژاد تلاش نخواهد کرد خود را اپوزیسیون نظام کند بلکه حتما خود را مخالف برخی جریان های سیاسی نشان خواهد داد.
محمود احمدی نژاد بعد از توافق هسته ای کاملا ساکت شده است. او که تا پیش از این با سفرهای شهر به شهر و مسجد به مسجد به سخنرانی می پرداخت و حرف ها و طعنه های آنچنانی می زد، اکنون ترجیح داده سکوت کند. جامعه، او را نماینده دوران تحریم می داند و حتی بخش هایی از جامعه او را مسبب صدور قطعنامه های شورای امنیت به شمار می آورد. او حتما خود نیز این را حس کرده است.
طرفداران او می گفتند توافق هسته ای به هیچ وجه حاصل نخواهد شد و دولت روحانی ظرف شش ماه تا یک سال فشل می شود. علی اکبر جوانفکر، فرد نزدیک به او نیز می گفت مردم به زودی چراغ به دست خواهند گرفت و به دنبال محمود احمدی نژاد می گردند.
از این حرف ها اگر بگذریم واقعیت این است که محمود احمدی نژاد حتما نمی تواند نماینده قطب مقابل حسن روحانی باشد. او نماینده دوران تحریم و قطعنامه است پس حتما جامعه با توجه به گشایش هایی که بعد از توافق حاصل خواهد شد، او را ترجیح نمی دهد.
این اما تنها یک سوی ماجراست. واقعیت این است که میان سیاسیون خصوصا اصولگرایان تا امروز کسی روی خوش به محمود احمدی نژاد نشان نداده و البته اصولگرایان شاخص نیز به صورت شفاف برائت شان را از او اعلام کرده اند. حالا او مانده و طیف جبهه پایداری که آنها هم حمایت شان را از او مشروط کرده اند و اما و اگرهای فراوان آورده اند. این همه در حالی است که اگر فردی مانند سعید جلیلی پای کار انتخاب باشد حتی افرادی مانند پایداری ها هم نگاه شان را به سمت احمدی نژاد خیره نخواهند کرد.
اخبار سیاسی – هفته نامه مثلت