امروز: چهارشنبه, ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ / بعد از ظهر / | برابر با: الأربعاء 14 شعبان 1446 | 2025-02-12
کد خبر: 564554 |
تاریخ انتشار : 24 بهمن 1403 - 17:14 | ارسال توسط :
0
1
ارسال به دوستان
پ

محمد قاسم‌زاده رمان جدید خود را رمانی سوررئال می‌خواند و با ارائه تعریفی از سوررئالیسم می‌گوید: اگر بیانیه‌های سوررئالیسم را بخوانید خواهید دید، سوررئالیسم چیزی نیست که دوستان دارند منتشر می‌کنند. آن‌ها چیزی در خلأ می‌نویسند و می‌گویند این‌ سوررئال است. این داستان‌نویس که رمان «بعد از زلزله» او به تازگی در انتشارات کندوکاو راهی […]

محمد قاسم‌زاده رمان جدید خود را رمانی سوررئال می‌خواند و با ارائه تعریفی از سوررئالیسم می‌گوید: اگر بیانیه‌های سوررئالیسم را بخوانید خواهید دید، سوررئالیسم چیزی نیست که دوستان دارند منتشر می‌کنند. آن‌ها چیزی در خلأ می‌نویسند و می‌گویند این‌ سوررئال است.
این داستان‌نویس که رمان «بعد از زلزله» او به تازگی در انتشارات کندوکاو راهی بازار کتاب شده است، در گفت‌وگو با صلح خبر به نقل از ایسنا بیان کرد: اتفاقات این رمان همه‌اش سوررئال است؛ اتفاقاتی که در زلزله‌های دیگر عموما رخ نمی‌دهد؛ مثلا قاب عکس‌ها  از خانه‌ها پرواز می‌کنند و به دریا می‌ریزند. یا مثلا روابط (رابطه پدر و فرزند، رابطه زن و شوهر و رابطه خواهر و برادری) به‌طور کامل دگرگون می‌شود.
او سپس متذکر شد: سوررئالیسم حرکت‌های خارق‌العاده نیست بلکه کشف واقعیتی است فراتر از واقعیت‌های موجود یا واقعیتی روی دوش واقعیت‌های موجود است؛ در واقع زمانی که روان فرد را می‌شکافید در لایه‌هایِ پنهانِ وجودِ فرد، به واقعیت‌های دیگری پی می‌برید.
قاسم‌زاده با اشاره به رمان «نادیا» نوشته آندره برتون، گفت: در این رمان شما هیچ واقعیت خارق‌العاده‌ای را نمی‌بینید بلکه نویسنده روان فرد و در کنارش روان جامعه را می‌شکافد. به‌نظر من اندیشه سیاسی روان جامعه را می‌شکافد و روانکاو هم روان فرد را و زمانی که این دو به یک نقطه می‌رسند، می‌شود سوررئالیسم. 
او در ادامه خاطرنشان کرد: در واقع در رمان «بعد از زلزله» باطن آدم‌ها را  شکافته‌ام و  پیش رو آورده‌ام. این رمان، رمانی است که در آن مرز خواب و هوشیاری مشخص نیست؛ شخصیت اول یعنی راوی خواب می‌بیند و زمانی که با وحشت از خواب می‌پرد، می‌بیند مأموری که در خوابش بوده، دارد در پارکینگ راه می‌رود. یعنی خواب ادامه واقعیت است یا واقعیت ادامه خواب. خواب را نباید به عنوان رویای پوچ درنظر بگیریم.
نویسنده «مردی که خواب می‌فروخت»، «رقص در تاریکی» و «توراکینا» سپس بیان کرد: این رمان با سه خواب تقسیم‌بندی می‌شود؛ خواب اول بعد از زلزله است،  خواب دوم بازسازی است که شکل گذشته را ندارد و چیز عجیب و غریبی است که از آن سردر نمی‌آوریم و خواب سوم تغییر روابط است. 
 او درباره تفاوت این رمان با دیگر رمان‌هایش نیز گفت:  می‌توان گفت این رمان درجوار «توفان سال موش» و «این پرده را دیگر نخوانده بودم» قرار می‌گیرد بدون آن‌که محتوا یکی باشد.
 قاسم‌زاده درباره  ارتباط مخاطب با رمان سوررئال ایرانی نیز توضیح داد: اگر سوررئالیسم را تخیل صرف درنظر بگیریم، یا خلق چیزهای خارق‌العاده که ربطی به زندگی ما ندارد، طبعا مخاطب با آن ارتباط برقرار نمی‌کند. رمان «در عین حال» من رمان سورئالی است؛ شخصی از تابلو نقاشی دولاکروا بیرون می‌آید و حرکت می‌کند. در این رمان چیزهایی است که ذهن ما را به خود مشغول می‌کند. این رمان را نتوانستم در ایران چاپ کنم و در لندن چاپ شد ولی بسیاری آن را خوانده‌اند و خوششان آمده است. یا شاهد بودم که «توفان سال موش» را به صورت شفاهی تبلیغ می‌کنند.
او سپس با اشاره به مراسم نقد و بررسی کتاب «توفان سال موش» گفت: در این مراسم اسطوره‌شناسی حدود نیم ساعت درباره اسطوره‌هایی که در این رمان آمده، صحبت کرد. توجه کنید این اسطوره‌ها در زندگی معاصر ما آمده است نه در دوران اساطیری. اگر بیانیه‌های سوررئالیستی را بخوانید، خواهید دید که سوررئالیسم چیزی نیست که دوستان منتشر می‌کنند. آن‌ها چیزی در خلأ می‌نویسند و می‌گویند این‌ سوررئال است، درحالی که این‌طور نیست. همان‌طور که گفتم سوررئالیسم شکافتن روان جامعه و در درون آن شکافتن روان فرد است؛ شما روان اجتماع و فرد را می‌شکافید و واقعیتی را بیرون می‌آورید که این واقعیت غریب به‌نظر می‌رسد اما عین واقعیت است. 
 در نوشته پشت جلد رمان «بعد از زلزله» می‌خوانیم: هنوز از آسمان آدم می‌آمد و در آب می‌افتاد. جایی آن‌طرف‌تر. این همه آدم از کجا می‌آمدند؟ روزی که قاب عکس‌ها پرواز کردند و به طرف ساحل آمدند، با چشم خودم دیدم که پنجره‌ها پوکیدند. زلزله چنان شدید بود که شیشه‌های پنجره‌ها را پوکاند و قاب عکس‌ها از پنجره‌ها بیرون پریدند، قاب عکس‌هایی که روی دیوار خانه‌ها بودند، سبک بودند و سرعت‌شان هم بیشتر از این آدم‌ها بود. حساب‌شان هم حدود یک ساعت پیش به دستم آمده بود، چهل‌هزارتایی می‌شدند، شاید هم بیشتر. روی هم می‌افتادند و وقتی تمام شد، آب آن‌ها را جدا کرد و مثل نیلوفرهای روی مرداب یا سراب، بالای آب ماندند و موج‌های ریز آن‌ها را تکان می‌داد. ولی حالا این آدم‌ها هرکدام به اندازه بیش از صدها قاب عکس وزن داشتند. تازه وقتی به‌ آب می‌افتادند، با وحشت دست و پا می‌زدند، اما به اندازه صدها قاب عکس جا نمی‌گرفتند، یکی‌یکی آرام می‌شدند یا می‌رفتند زیر آب یا قوت‌شان را از دست می‌دادند.

انتهای پیام

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
    برچسب ها:
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید