جنگها همیشه با انفجار آغاز نمیشوند؛ پیش از شلیک اولین گلوله، یک روایت شکل می گیرد . روایتی که در ذهنها جا خوش میکند: دشمن ضعیف است، بیاراده است، فروپاشیده، و با یک ضربه فرو خواهد ریخت. مارگرت تاچر در سال ۱۹۸۵ این ذهنیت را، با نگاهی به سال ۱۹۳۹، بهخوبی توصیف کرد. جنگها با توهم […]
جنگها همیشه با انفجار آغاز نمیشوند؛ پیش از شلیک اولین گلوله، یک روایت شکل می گیرد . روایتی که در ذهنها جا خوش میکند: دشمن ضعیف است، بیاراده است، فروپاشیده، و با یک ضربه فرو خواهد ریخت. مارگرت تاچر در سال ۱۹۸۵ این ذهنیت را، با نگاهی به سال ۱۹۳۹، بهخوبی توصیف کرد. جنگها با توهم پیروزی ارزان و آسان اغاز می شوند . او دراین سخنرانی می گوید “جنگها از انباشت تسلیحات آغاز نمیشوند؛ از آن لحظهای آغاز میشوند که متجاوز باور کند میتواند با هزینهای قابلتحمل، پیروز شود.” این همان توهمیست که هیتلر را به لهستان و شوروی فرستاد، نیکسون را به ویتنام برد ، صدام را به خوزستان کشاند، و حالا اسرائیل را به حریم ایران. تاچر جملهای از بیسمارک نقل میکند که گویی هنوز در دفترچهی راهنمای جنگطلبان جهان جا خوش کرده: “آیا من خواهان جنگم؟ البته که نه! من خواهان پیروزیام! ” پیروزیای که سریع باشد، ارزان باشد، بیهزینه باشد.
ماههای قبل از حمله اسراییل به ایران ، اتاقهای فکر در واشنگتن و تلآویو، و اتاقهای خبر رسانههای جهانی، با یک پیشفرض خو گرفته بودند : ” ایران در ضعیفترین وضعیت ممکن است.” تحلیلگران آمریکایی، سخنگویان کاخ سفید، نخستوزیر اسرائیل، و حتی ژنرالهای بازنشسته، با لحنی هماهنگ پرچم این روایت را بالا بردند: ایران، کشوری در آستانهی فروپاشیست. اقتصادش فلج، جامعهاش متفرق، سیاستش بیجهت و امنیتش رو به زوال. همهی اینها قرار بود زمینهساز یک «پیروزی سریع» باشد. جنگی در کار نخواهد بود؛ فقط یک یورش برای رسیدن به پیروزی حتمی.
اما چیزی که رخ داد، چیزی نبود که در تحلیلها نوشته بودند.ایران ایستاد. نه فقط نیروهای مسلح، نه فقط حکومت و دولت، بلکه همه مردم. منتقدان، حتی خستهها و مأیوسها، حتی ظلمدیدهها، حتی آنها که به قهر از کشور رفته بودند. آنهایی که شاید دلگیر بودند، اما دلبسته هم بودند. دلبسته به خاک، به وطن، به میهن . به آن چیزی که از همه بزرگتر است: ایران. و اینجا بود که داستان عوض شد. روایت فروپاشی ترک برداشت. اینجا نقطهایست که باید مکث کرد. چرا جنگ ۱۲ روزه تمام شد؟
دلایل متعددی دارد، اما یکی از مهمترین آنها، فروپاشی همان روایتی بود که حمله بر پایهی آن آغاز شده بود:روایت پیروزی آسان و فروپاشی درونی. اکنون ما در آستانهی یک دوراهی ایستادهایم:صلح؟ یا دور تازهای از جنگ؟
کدام یک رخ خواهد داد؟ باورم این است که هنوز سرنوشت در دست خود ماست. هنوز انتخاب، با ماست . اگر دشمنان تصور کنند ایران کشوریست درگیر نزاعهای داخلی، بدون سازمان رزم، مردمانی از حاکمیت بریده، و سیاستمدارانی مردد ، بی تصمیم و بی تدبیر، آنوقت احتمال حمله دوباره فقط یک تهدید نیست؛ یک گزینهی واقعی خواهد بود. چون هزینهاش پایین بهنظر میرسد. اما اگر ایران را کشوری ببینند که—با همه مسایل و مشکلات در لحظهی خطر، به یک ارادهی مشترک میرسد؛ اگر ببینند مردمی دارد که برای حفظ وطن، از اختلافهای خود عبور میکنند، و نهادهایی دارد که قدرت یادگیری سیاستی دارند، نقدها را می شنوند ، ضعف را تشخیص می دهند؛ تصمیم گیرانش اسیر توهم اعتبار نیستند، در تلهی مسیرهای غلط پیشین نیستند و همه مردم با هم کنار هم برای هم برای دفاع از سرزمین خودشان ایستاده اند؛ آنگاه روایت صلح قدرت میگیرد؛ اگر ایران را باهمه ضعفهایش اینگونه بفهمند : “معماییست، پیچیده در راز، درون یک رمز” که نه خاکش نه فرهنگش نه ذهنیت مردم قابل فتح نیست آنگاه هزینه جنگ غیرقابل تحمل می شود و صلح شکل می گیرد .
اما باید بدانیم: در این جنگ ، دروغ، کمکمان نمیکند. برای رسیدن به صلح، باید واقعیت را ساخت، نه فقط بازتاب آن را. باید آن تصویر قدرتمند از ایران را واقعاً خلق کنیم؛ نه با شعار و تبلیغ، بلکه با صداقت، انسجام، عقلانیت، کارآمدی و همراهی واقعی میان مردم و حاکمیت. باید روایتی بسازیم که دشمن را متقاعد کند:پیروزی ممکن نیست، حتی اگر جنگ آغاز شود.
در این مسیر، هم آنها که هرگونه تغییر را برنمیتابند و هیچ پیام مثبت و امید بخشی و تغییر آفرینی به مردم را نمی خواهند، و هم آنها که خواهان فروپاشی کامل و تغییرات رادیکالاند، هر دو —خواسته یا ناخواسته—راوی همان تصویری از ایراناند که دشمن را به طمع پیروزی آسان میاندازد.
در نهایت، همانطور که جنگها با روایت آغاز میشوند، صلح هم با روایت آغاز میشود. و این روایت، برای ایران امروز، باید از صداقت با خود، ایستادگی ملی، انسجام واقعی و تغییر به نام مردم، برای مردم آغاز شود. همان مردمی که مثل دختر رئیسجمهور، که حاضر است جانش را برای پدرش بدهد، اما و به هیچ وجه حاضر نیست از نظرش کوتاه بیاید ، برای ایران جان می دهند اما از حق زندگی شایسته و با کرامات و احترام کوتاه نمی آیند.
منبع: کانال نویسنده
۲۱۶۲۱۶