امروز: چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۴ / بعد از ظهر / | برابر با: الأربعاء 26 صفر 1447 | 2025-08-20
کد خبر: 581076 |
تاریخ انتشار : 29 مرداد 1404 - 15:26 | ارسال توسط :
ارسال به دوستان
پ

زینب کاظم‌خواه: رمان «شب ملخ» نوشته جواد مجابی، داستان شهری را روایت می‌کند که هنوز سایه جنگ بر آن سنگینی می‌کند. داستان از شبی در سال ۱۳۶۹ آغاز می‌شود که سه بمب همزمان در نقاط مختلف شهر منفجر می‌شوند: یکی به ساختمان سردخانه پزشکی قانونی برخورد می‌کند، دیگری گورستان شهر را لرزانده و بسیاری از […]

زینب کاظم‌خواه: رمان «شب ملخ» نوشته جواد مجابی، داستان شهری را روایت می‌کند که هنوز سایه جنگ بر آن سنگینی می‌کند. داستان از شبی در سال ۱۳۶۹ آغاز می‌شود که سه بمب همزمان در نقاط مختلف شهر منفجر می‌شوند: یکی به ساختمان سردخانه پزشکی قانونی برخورد می‌کند، دیگری گورستان شهر را لرزانده و بسیاری از قبرها را زیر و رو می‌کند و سومی به نقطه‌ای نامشخص. پس از این انفجارها، ترس مردم از مرگ و اشتباه در دفن مردگان، فضای رمان را به هجویه‌ای گروتسک و رئالیسم جادویی تبدیل می‌کند.
مجابی در «شب ملخ» با ترکیب گزارش روزنامه‌ای، روایت داستانی، یادداشت‌نویسی و نگاه شاعرانه و طنزآمیز، شهری ویران از بمباران را به شکل تکه‌تکه‌ بازسازی می‌کند که خواننده باید خودش تکه‌ها را کنار هم بگذارد. او در مقدمه کتاب تصریح می‌کند که این اثر خاطرات جنگ نیست، بلکه خود جنگ است؛ شواهدی از مرگی نزدیک و غیرقابل انکار که با شوخ‌طبعی و ظرافت بیان شده‌اند.
پوریا سوری شاعر و یکی از مسئولان نشر وزن دنیا که این کتاب را بعد از 35 سال منتشر کرده درباره‌ی چاپ دوباره‌ی این اثر گفت که این کتاب در فروردین منتشر شد و همان روز توزیع آن، با استقبال خوبی مواجه شد. چاپ دوم نیز بلافاصله به بازار آمد، اگرچه شرایط پس از جنگ باعث شد مردم در خرید اقلام فرهنگی محتاط شوند و بیشتر به تأمین مایحتاج زندگی بپردازند تا در صورت وقوع جنگ دیگری غافلگیر نشوند. با این حال، این کتاب همچنان در سفارش‌های هفتگی ناشران حضور دارد و مشخص است که مخاطبان جدی ادبیات هنوز آن را دنبال می‌کنند.
محمود دولت‌آبادی داستان‌نویس نیز کتاب مجابی را مانند جامی شکسته توصیف کرد که با خواندنش باید تکه‌های را به هم متصل و مرتبط کرد و یادآور شد: باید گشاده‌دستی‌هایی که مجابی در این کار داشته استفاده کنیم.

محمود دولت‌آبادی / عکاس: معصومه روشنی

او همچنین با اشاره  به نقدهایی که در این نشست شده یادآور شد: یکی از مهم‌ترین بخش‌های ادبیات پیدایش منتقدان در جامعه است که ما آن را نداشته‌ایم، نقدها یا سرسری یا غرض‌ورزانه بوده‌اند. کار منتقدان در واقع کوشش در جهت فهماندن اثر است و کاری که می‌کنند این است که متن را برای جامعه قابل فهم می‌کنند.
او با تاکید بر این که اهل نقد نیست درباره کار مجابی گفت:  دلم می‌خواهد درباره این کتاب بگویم که فرآیند جنگ از دید مجابی یک مسخرگی و پوچی است که به ما منتقل می‌شود. یک حماقت است و این کاملاً در ضدیت با برداشت قهرمانی از جنگ است.
این داستان‌نویس پیشکسوت همچنین گفت که چیزی که دریافته این است که جنگ چیزی نکبت و کثیف است و یادآور شد: در گذشته هشت سال جنگ به ما تحمیل شد. جنگ هیچ وجه قهرمانی و دلاوری ندارد مگر در روکشی که به آن پوشانیده می‌شود برای این‌که جوانان نازنین در سراسر دنیا نابود شوند.  علاوه بر این که بسیاری کشته شده‌اند، بیمار و روان‌پریش هم شده‌اند.
او درباره‌ی شب ملخ گفت: به نظرم جواد مجابی در عین شوخ‌طبعی و خصوصیاتی که از او می‌شناسیم نگاهی نفی‌گرایانه به این پدیده‌ی وحشتناک دارد. آن چه که از این کتاب به دست می‌آید این پوچی و خراب شدن زندگی و آغشته شدن مرگ و آلوده شدن و نکبت است که مجابی با ظرافت تمام آن را توصیف کرده است.

جواد مجابی شاعر و نویسنده کتاب «شب ملخ» در این نشست از روند چاپ این کتاب گفت و بعد توقیف آن را روایت کرد؛ روزگاری در اواخر دهه‌ی شصت که کتابش را ناشری نوپا به وزارت ارشاد فرستاده بود و در آن زمان از او خواسته بودند که هشت فصل از کتاب حذف شود. او ظاهراً پذیرفت، اما در عمل دست به متن نزد و همین را نوعی مقاومت در برابر سانسور می‌دانست. ناشر نیز که به گفته‌ی او «حرفه‌ای نبود»، به او اعتماد کرده و کتاب را چاپ کرد، اما دو هفته بعد توقیف شد.
او این تجربه را نشانه‌ای از «تلخی سانسور» می‌داند: سانسوری که نه‌فقط عشق به نوشتن را تهدید می‌کند، بلکه زندگی نویسنده را نیز در معرض نابودی قرار می‌دهد.

جواد مجابی / عکاس: معصومه روشنی

مجابی یادآور شد که برخی آثارش سال‌ها در انتظار چاپ مانده‌اند؛ شعرهای که در دهه‌ی پنجاه نوشت 25 سال بعد منتشر شده و رمان «شب ملخ» پس از ۳۵ سال به دست مخاطب رسیده است. به گفته او، «برای کسی که عادت کرده بود هر شب در روزنامه مطلبی بنویسد و فردا در تیراژ صد هزار نسخه ببیند، انتظار ده‌ها سال برای انتشار یک کتاب خلاف طبیعت بود.»
مجابی با طعنه، خود را نویسنده‌ای «پیشاگوتنبرگی» دانست؛ کسی که همچون سنایی می‌نویسد و به امید روزی می‌ماند که اثرش خوانده شود. او حتی در سال‌های اخیر برخی نوشته‌هایش را رایگان در اینترنت قرار داده تا دست‌کم بی‌واسطه به مخاطب برسد. در عین حال تأکید می‌کند که سانسور تنها به تصمیم‌های اداری محدود نیست، بلکه جامعه عقب‌نگه‌داشته‌شده، روشنفکران کج‌اندیش و حتی ناشران، هر یک به نوعی سانسورچی‌اند.
به باور او، برخی ناشران با کنار گذاشتن آثار تألیفی و دامن‌زدن به تب «ترجمه» در ادبیات، به سانسور یاری رسانده‌اند. «نه اینکه ترجمه بد باشد؛ ترجمه سرمایه بزرگی است، اما وقتی آثار تألیفی به حاشیه می‌روند و تنها رمان‌های بازاری ترجمه می‌شوند، فرهنگ یک ملت لاغر می‌شود.»
او همچنین از بی‌توجهی ناشران به گونه‌هایی چون نمایشنامه و شعر انتقاد کرد و آن را «شکل دیگری از سانسور» دانست؛ سانسوری که این‌بار به نام بازار و فروش اعمال می‌شود.
مجابی در پایان با اشاره به این‌که «اگر جنون نوشتن نبود هیچ نویسنده‌ای در برابر این ناملایمات دوام نمی‌آورد»، تأکید کرد که ریشه‌های ادبیات ایران اگرچه در خاکی امن نیست، اما «هوازی» و زنده‌اند؛ چرا که از مردم نیرو می‌گیرند.
در این نشست همچنین علی مسعودی‌نیا، نویسنده و شاعر، درباره کتاب «شب ملخ» و نویسنده آن، جواد مجابی، سخن گفت. از این حرف زد که در ادبیات ایران، معمولاً کتاب‌هایی با عنوان «شب» قابل دانسته می‌شوند و «شب ملخ» هم از آن کارهاست.

پوریا سوری و علی مسعودی‌نیا/ عکاس: معصومه روشنی

این کتاب با این‌که بعد از 35 سال منتشر شده است به زغم این نویسنده هنوز جذاب، تازه و قابل خواندن و فرم، زبان، پیرنگ و مضمون اثر همچنان تازگی خود را حفظ کرده‌اند.
از نظر مسعودی‌نیا، اثر ضد جریان محسوب می‌شود و ویژگی‌های جسورانه و پیشرو خود را حفظ کرده است. بسیاری از آثار مشابه پس از مدتی فراموش می‌شوند، اما این کتاب ۳۵ سال مقاومت کرده و همچنان قابل توجه است و جای تعجب دارد که ما چطور فقدان این اثر ار 35 سال تحمل کرده‌ایم.
او در ادامه درباره‌ی خصلت‌های پست‌مدرن این اثر صحبت کرد و از ویژگی‌های آن به نوشتار کابوس‌نگارانه، سورئال شهودی، ساختار کوبیستی و چیدمان تکه‌ای (کلاژ) نام برد که به خواننده امکان می‌دهد تصویر و معنا را خود بازسازی کند.
به گفته‌ی مسعودی‌نیا، نویسنده با گشاده‌دستی از ایده‌هایش استفاده می‌کند، به طوری که هر شخصیت و هر ایده‌ای، بزرگ یا کوچک، در خدمت داستان است و اثر را غنی و پربار کرده است. اثر همزمان چندلایه است و شامل فرم تکه‌چسبانی، کلاژ و بهره‌گیری از مدیوم‌های دیگر مانند سینما، فیلمنامه، نمایشنامه و سفرنامه می‌شود. مرز میان رویا و واقعیت نامشخص است و شوخ‌طبعی و طنز سیاه غالب بر روایت است.
او یکی دیگر از ویژگی‌های این اثر را سرشار از بینامتنیت دانست؛ بینامتنیت در ژانر یعنی بین سینما و ادبیات، بینامتنیت بین ادبیات امروز و کهن، بینامتنیت با متون باستانی و بینامتنیت در زبان.
به باور این نویسنده وقتی جهان کلی این اثر را می‌بینیم و تا پایان آن‌را دنبال می‌کنیم با جهانی پادآرمانشهری و جهانی که نسبتاً آخرالزمانی است روبه‌رو می‌شویم؛ جایی که جهان مردگان و زندگان تلفیق شده و تاریخ حیثیت خود را از دست داده است و یک هم‌نشینی ناممکنی ایجاد شده و هیچ رستگاری برای شخصیت‌ها متصور نیستیم.
مسعودی‌نیا می‌گوید که نویسنده در کل این اثر حضور تعاملی دارد و می‌خواهد با مخاطب بازی کند، به مخاطب وعده می‌دهد اما به مخاطب خیانت می‌کند و مدام مخاطب را فریب می‌دهد و مای مخاطب در عین حال به خواندن ادامه می‌دهیم.
او همچنین به طنز سیاه و عناصر گروتسک اثر اشاره کرد، از جمله صحنه‌ انفجار خانه و ورود مردگان به جهان امروز، که تعامل خواننده با متن و بازی میان واقعیت و کابوس را تقویت کرده و عمق تجربه خواندن اثر را افزایش می‌دهد.
او همچنین با تجربه‌ای که از خواندن نوشته‌های جنگ 12 روزه داشته گفت: آثار کمی وجود دارند که موضوعشان صرفاً دفاع مقدس نباشد و خود جنگ را به معنای واقعی نشان دهند؛ یعنی زندگی در یک وضعیت ملتهب که اسمش جنگ است و شوخی هم با کسی ندارد.
او در پایان گفت که رمان نسبت به زمانه خود و حتی امروز، بسیار پیشرو است. این جای ستایش و تحسین دارد. امیدوارم در بازنشر اثر، به اندازه‌ای که شایسته است، بازخوانی و درباره آن بحث شود. اثر ظرفیت دارد که برخی جنبه‌هایش به‌عنوان کالتی در رمان‌نویسی ما مورد توجه قرار بگیرد.
علی شروقی روزنامه‌نگار و داستان‌نویس نیز در ادامه‌ درباره‌ی «شب ملخ» صحبت و اشاره کرد: در ابتدای اثر خواننده با جنگ روبرو می‌شود؛ جنگ ایران و بمباران‌های شهری، اما نگاه مجابی به جنگ، از جنس کمدی سیاه است و اصلاً قصد ندارد جنگ را سانتیمانتالیزه کند.

علی شروقی/ عکاس: معصومه روشنی

مجابی این اثر را در روزهای جنگ هشت‌ساله نوشته و این همان نکته‌ای است شروقی به آن اشاره می‌کند، این‌که رمان در دل بمباران و در زمان نزدیک به واقعه نوشته شده است و خود مجابی هم گفته که آن را شب‌ها در حضور مرگ نوشته است. و تصویری که از جنگ ارائه داده تصویری بدیع و غیرکلیشه‌ای است. جنگ در این رمان نه صرفاً یک رویداد تاریخی، بلکه یک وجه تمثیلی دارد و یک شوک بزرگ؛ عقده‌ها، سرکوب‌ها و چیزهای دفن شده را دوباره به سطح می‌آورد. و این انفجار ما را با خودمان و تاریخ از ورای ویرانی که از  دل این جنگ بیرون آمده است مواجه می‌کند. این بمباران اولیه، در آغاز رمان این آشفتگی را به تصویر می‌کشد و شخصیت‌ها و تاریخ را همزمان با هم احضار می‌کند.
به گفته‌ی شروقی ویژگی مهم دیگر کار مجابی، نوع روایت کلاژی و پرسپکتیو غیرخطی می‌داند و می‌گوید: گذشته و حال همزمان در داستان حضور دارند و تجربه تاریخی و اجتماعی انسان در قالب فردیت او نمایان می‌شود.
به باور او رمان «شب ملخ» نقطه‌ی عطفی در کارهای مجابی و آغاز سبک ویژه‌ای در روایتگری مجابی است؛ سبکی که در آثار بعدی او کامل‌تر و عمیق‌تر شده و وجوه مدرن و سنتی را همزمان در خود دارد. این سبک از یک طرف با سنت ادبی و هنری ایران پیوند دارد و از طرف دیگر، با جریان ادبیات جهانی هم مرتبط است.
به گفته‌ی او، تمثیل‌سازی، حافظه جمعی و تاریخ اجتماعی عناصر دیگری هستند که در آثار مجابی نقش کلیدی دارند. یکی از ویژگی‌های دیگری که در کار مجابی برجسته می‌شود یک من شخصی و خصوصی جدا شده از متن تاریخی نیست. انگار فرد مجموعه‌ای از تجربه‌های تاریخی، اجتماعی و قومی را در خود حمل می‌کند گویی خود انسان کار مجابی کولاژی از تجربیات مختلف است.
شروقی در پایان گفت: به‌طور خلاصه، آثار جواد مجابی، از «شب ملخ» به بعد، نشان‌دهنده یک تجربه زیسته، دانش، تخیل و درک تاریخی است که با فرم‌های مدرن، بازیگوشانه و تمثیلی در هم آمیخته و به ما تصویری از انسان تاریخی و اجتماعی ارائه می‌کند که هنوز با ما سخن می‌گوید.
مهسا محب‌علی داستان‌نویس صحبتش را با این جمله شروع کرد که ایام صلح صفحات سفید تاریخ هستند و ادامه داد: متاسفانه واقعا همین‌طور است. ما کتاب تاریخ را می‌خوانیم سیصدسال هیچ جنگی اتفاق نیفتاده است. بنابراین این موضوع تبدیل به سوال می‌شود که چرا این اتفاق افتاده است. واکنش انسان در مقابل هر مصیبت ناگهانی چیست. جنگ، انقلاب، زلزله، سیل و فجایع دیگر یک گسست است که تنظیم ذهن انسانی را که قرار نیست با این ضرورت کشته شود به‌هم می‌زند. شما مواجهه‌ای با مرگ ندارید.
او با اشاره به مقاله‌ی بنیامین این‌طور ادامه می‌دهد: بنیامین از فقر تجربه می‌گوید که منظورش تجربه به معنی تخیل ذهنی انسانی است. انسانی که با هویتش از بین رفته است و هویت‌زدایی اتفاق افتاد و این آدم در زمانه‌ی جنگ دچار گسست روحی می‌شود. شما وقتی با اتفاقی مداوم در تماس باشید دیگر از آن حس تجربه نمی‌گیرید. امروز تخیل و تجربه از انسان گرفته شده است. انسان‌ در شرایط سخت به سمت تخیلش می‌رود.
این داستان‌نویس با طرح این پرسش که ما چقدر رمان داریم که در آن سال‌ها نوشته شده باشند و مرز تخیل انسان را جابجا کرده باشند؟ توضیح می‌دهد: ما در لحظه‌ی جنگ شروع به ساختن هویت جدیدی برای خود می‌کنیم و انرژی را به سطح پایداری برساند و برای رسیدن به این سطح باید این جنگ و مصیبت را روایت کند. و چه کسی روایت می‌کند؟ نویسنده. اگر بخواهیم یونگی نگاه کنیم نویسنده در نقش جادوگر آن قبیله است که به مردم از نظر کمک می‌کند تا با این عدم تعادل خود را تطبیق بدهند و از ابزار روایت کردن استفاده می‌کند.
او با اشاره به خلا روایتی که درباره جنگ وجود دارد درباره دلیل این موضوع توضیح داد: ذهن انسان برای مصیبت طراحی نشده و بعد از مصیبت فقط می‌خواهد آن واقعه را فراموش کند و بعد از حادثه سکوت می‌کند و آن تجربه قشری می‌ماند. از طرف دیگر فقر تجربه در جامعه‌ای رخ می‌دهد که صلح ممتد است و در این جامعه انسان تخیلش را از دست می‌دهد. اما در کار مجابی هر دو این‌ها را می‌بینیم. نویسنده به ضرورت جنگ، فکر کرده چرا ایده‌هایم را نگه دارم و بیست‌سال دیگر بنویسم و تمام ایده‌هایش را نوشته است. نویسنده وقتی بسیاری سکوت کرده بودند، مجابی توانست در لحظه بحران، کمبود روایت جامعه را حس و آن خلأ را پر کند.
او با بیان این‌که ادبیات ضد جنگ، روایت انسانی از واقعیت جنگ است ادامه داد: ما باید بفهمیم که ادبیات ضد جنگ واقعی چیست و به نظرم ادبیات ضدجنگ «شب ملخ» است که ما در موقع خودش آن را نخوانده‌ایم. آن موقع روح مردم به این کتاب نیاز داشته است. آن موقع احضار نشده الان احضار شده است. به نظرم فرم این کتاب بسیار جلوتر از زمانه‌ی خودش است. این نابجایی تاریخی نه تقصیر من و نه مخاطب است.
او در پایان گفت: انسان عادت داشته است که زندگی اش قابل پیش‌بینی نباشد اما انسان مدرن تمام زندگی‌اش کدگذاری‌شده و قابل پیش بینی است و این تخیل را از انسان می‌گیرد. این انسانی که تطبیق‌یافته است یکباره موشکی وسط میدان تجریش بزنی او پیش‌بینی نکرده و ورای تخیل اوست. چون تخیل ما دچار لکنت شده است. اصولا ادبیاتی که دوران گسست را روایت می‌کند باید دچار لکنت باشد و نیاز به فرمی جسورانه‌ای برای روایت این داریم و این کار را در شب ملخ می‌بینیم.

5959

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید