امروز: پنجشنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۴ / قبل از ظهر / | برابر با: الخميس 25 ذو القعدة 1446 | 2025-05-22
کد خبر: 2315 |
تاریخ انتشار : 16 آبان 1391 - 19:45 | ارسال توسط :
15
2
ارسال به دوستان
پ

تاجيكستان در ايران باستان كشوري كه اكنون تاجيكستان ناميده ميشود، از تركيب بخشي از باخترياي باستان و بخشي از سغدياي باستان تشكيل شده است. باختريا را در زبان دري (زبان همگانيِ ايرانيان اواخر عهد ساساني) «بَلخ» گفتند. مركز باختريا (يا بلخ) شهري به همين نام بود كه در منتهااليه شمالشرق افغانستان كنوني واقع شده بود. […]

تاجيكستان در ايران باستان
كشوري كه اكنون تاجيكستان ناميده ميشود، از تركيب بخشي از باخترياي باستان و بخشي از سغدياي باستان تشكيل شده است. باختريا را در زبان دري (زبان همگانيِ ايرانيان اواخر عهد ساساني) «بَلخ» گفتند. مركز باختريا (يا بلخ) شهري به همين نام بود كه در منتهااليه شمالشرق افغانستان كنوني واقع شده بود. بخش اصلي باختريا در تاجيكستان امروزي واقع ميشود؛ يعني باخترياي قديمي، علاوه بر بخش شمالشرق افغانستان كنوني، بخش غربي تاجيكستان كنوني را دربر ميگرفته است.
ما وقتي در تاريخ داستاني‌مان از شاهان بلخ سخن ميگوئيم، منظورمان شاهاني هستند كه در تاجيكستان كنوني و شمالشرق افغانستان كنوني حكومت ميكرده‌اند. معروفترين شاهان بلخِ باستان در هزاره‌ي دوم قبل از مسيح، اورانت‌اسپَه و ويشت‌اَسپَه هستند كه در شاهنامه‌ي فردوسي با نام لُهراسپ و گشتاسپ ازآنها ياد شده است. اينها همان شاهاني هستند كه زرتشت وقتي از خوارزم هجرت كرد خود را به پناهشان آورد، و به ياري وزيران دانشمند اين دوپادشاه كه جام‌اسپه و پوروش‌اسپَه نام داشتند آئين انسان‌پرور خويش را گسترش داد.
        پس نام زرتشت و پيدايش آئين مَزدايَسنا كه آئين ايراني است با نام بَلخ كه همانا تاجيكستان امروزي باشد گره خورده است. زرتشت اهل خوارزم بود. خوارزم باستان اكنون نيمه‌ي شمال ازبكستان و بخشي از شمالشرق تركمنستان را تشكيل ميدهد. ولي آئين زرتشت در منطقه‌ئي پرورش و انتشار يافت كه اكنون تاجيكستان و منتهااليه شمالشرق افغانستان است. پس ميتوان گفت كه آئين زرتشت را مردم كهنِ تاجيكستان پروردند و رشد و انتشار دادند. از همينجا ميتوانيم به‌جرأت بگوئيم كه گويشي كه زرتشت كتاب «گاتا» را با آن نگاشت گويش باختري (يعني گويش مردمِ باستانيِ بلخ) بوده است.
داستانهاي تاريخي ما ميگويند كه مردم بلخ از زرتشت حمايت كردند، ولي ايرانيان نواحي غربي اين منطقه از مخالفان آئين زرتشت بودند، و چنانكه در اوستا و در داستانهاي تاريخي ميخوانيم، قلمرو گشتاسپ زير يورشهاي كاويان همسايه واقع شد، و زرتشت در يكي ازاين حملات به‌دست جنگجويان يك كاوي به‌نام اَرجَت‌اَسپه (ارجاسپ) كشته شد.
بازهم اين مردم بلخ باستان بودند كه آئين زرتشت را حفظ كردند، و در آينده اندك اندك در سراسر ايران گسترش دادند. ازاينجا نقش مردم تاجيكستان باستان از ديرترين دورانِ تاريخ در تمدن و فرهنگ ايراني نمايان ميشود.
داستانهاي تاريخي به ما ميگويند كه ساساني‌ها نيز اصلشان از بلخ بوده است. اين داستانها ميگويند كه ساسان بزرگ پسر بهمن پسر اسفنديار پسر گشتاسپ پسر لهراسپ بود؛ و ميگويند كه ساسان بزرگ در اواخر عمر پدرش به پارس هجرت كرده پيشه‌ي چوپاني گرفت و بيشتر عمرش را به عبادت گذراند. نيز داستانها ميگويند كه برادر كهتر ساسان كه درزمان درگذشت پدرش در شكم مادر بود در آينده به پادشاهي رسيد؛ و او در داستانهاي تاريخيِ ما داراي اول است كه داريوش بزرگ باشد. يعني اين داستانها، هم هخامنشي‌ها و هم ساساني‌ها را از مردم باختريا (بلخ) دانسته‌اند.
هرچند كه اين داستانها را نميتوان باور كرد، ولي چونكه بازنماي يادهاي جمعيِ قوم ايراني‌اند ميتوانند حقايقي را در درون خويش نهفته داشته باشند؛ و شايد اين كه اصل و ريشه‌ي قبايل پارس (كه هم هخامنشيان و هم ساساني‌ها ازآنها بودند) از منطقه‌ي بلخ بوده است را نتوان مورد جدال قرار داد و انكار كرد. ازكجا معلوم كه اصل اين داستانها روزگاري توسط خودِ پارسي‌هاي باستان- مثلا درزمان هخامنشي- روج نداشته است؟ ما ميدانيم كه پارسي‌ها از قبايلي بوده‌اند كه در زماني از تاريخ- در سده‌هاي نخستينِ هزاره‌ي اول قبل از مسيح- به درون ايران مهاجرت كردند. در مَزدايَسنا بودن (زرتشتي بودن) قبايل پارس نيز جاي هيچ جدالي نيست، و گزارشها، به ويژه سنگ‌نبشته‌هاي بازمانده از كورش و داريوش، حكايت از مَزدايَسنا بودن كورش و داريوش ميكند. پس ميتوان تصور كرد كه پارسي‌ها آئين زرتشت را از منطقه‌ي مهاجرتشان كه احتمالا همان منطقه‌ي بلخ- يعني تاجيكستان و شمالشرق افغانستان كنوني- بوده است به درون ايران آوردند.
شايد كسي اعتراض كند كه تو چه اصراري داري كه ريشه‌ي پارسيان را از باختريا بداني؟ اين اعتراضي به‌جا است. من چنين اصراري ندارم؛ ولي داستانهاي تاريخي را بازميگويم كه در كتابهاي ما نوشته شده و براي ما برجا مانده است. اينكه اينها راه به حقيقتي مي‌برد يا نمي‌برد به ما مربوط نيست، و نفي و انكارش هيچ مشكل تاريخي را براي ما حل نميكند. ليكن آمادگي براي باوركردنشان، به هرنحوي كه براي خودمان توجيه كنيم، پيوندهاي تاريخي اقوام شرق و غرب ايران را به اثبات ميرساند. دراينكه متخصصان تاريخ ايران باستان اصل و ريشه‌ي پارسيان را از شرق فلات ايران ميدانند كه نميتوان جدالي كرد و نظرهايشان را انكار نمود. پس چه مانعي دارد كه داستانهاي تاريخي خودمان كه پارسي‌ها را از مردم سرزمين باختريا (بلخ) دانسته‌اند را نيز باور كنيم؟
اسكندر مقدوني پس ازآنكه شاهنشاهي هخامنشي را برانداخته سراسر ايران را تسخير كرد، دختر يك شهريار همين منطقه- مشخصا در تاجيكستان- را كه رخشانك نام داشت به زني گرفت، و اين شهريار را در حاكميت منطقه تثبيت كرد. معلوم ميشود كه اين شهريار از خاندان هخامنشي بوده و اسكندر ميخواسته، با اين ازدواج، مشروعيت سلطنت خويش را نزد ايرانيان تثبيت كند. وقتي اسكندر درگذشت، رخشانك حامله بود. سرداران اسكندر تصميم گرفتند كه وقتي فرزند رخشانك به دنيا بيايد اورا پادشاه كنند؛ و پسر ديگر اسكندر را كه از يك زن يوناني بود بطور موقت به جاي اسكندر نشاندند. همين خود نشانگر اهميت رخشانك براي يوناني‌ها و مقدوني‌ها و نيز براي ايرانيان بوده است. زيرا فرزندي كه او در شكم داشته ميتوانسته وارث تاج و تخت نياكان مادريش و جانشين پدرش اسكندر بوده باشد و مقبول ايرانيان گردد. البته رخدادها به نحو مطلوب پيش نرفت و جنگهاي درازمدت يوناني‌ها در خاورميانه آغاز گرديد و رخشانك و پسرش- اسكندر كهتر- در ميان رقابت قدرت سرداران مقدوني ازميان برداشته شدند. اين داستان را ازآن‌جهت آوردم تا يادآور اهميت تاجيكستانِ كنوني در پايان عهد هخامنشي بوده باشد.
چند دهه پس از اسكندر، يوناني‌ها يك حاكميت خودمختار در اين منطقه تشكيل دادند، كه درتاريخ با نام دولتِ هلينيِ باختريا معروف است. يوناني‌ها خيلي زود تحت تأثير آئين بودا قرار گرفتند كه در همسايگي منطقه- در گَنداراي قديم و كابلستان- رواج داشت و بودائي شدند. مهمترين يادگار آنها دراين منطقه مجسمه‌هاي بزرگ بودا در باميان است، كه چند سال پيش ازاين به فرمان اميرالمؤمنين عمر قندهاري- رهبر طالبان- تخريب گرديد. بعدها كه شاهنشاهي پارت تشكيل شد، دستگاه يوناني‌ها در اين منطقه برچيده شد و باختريا به دامن شاهنشاهي برگشت، و تا پايان عهد ساساني جزو قلمرو شاهنشاهي بود. يوناني‌ها نيز به زودي ايراني شدند؛ و چه بسا كه بقايايشان هنوز در تاجيكستان وجود باشند كه البته ديگر تاجيك‌اند.

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید

    تعداد نظرات منتشر شده: 15
    1. نویسنده :کلیفن.متبلور

      اصلن خوب نبود 0_o

    1. نویسنده :محسن.فروهر

      نوشته بدی نبود… اما کاش… :-p

    1. نویسنده :سحر

      سایت کامل و خوبی دارین.

    1. نویسنده :بهزاد.اندروید

      مطالب اطلاعات عمومی خوبه…موفق باشید

    1. نویسنده :مرد.روز

      با تشکر از مطلب خوبتان

    1. نویسنده :علیرضا.نژادعلی

      کارتون خوبه … اگر همینطور ادامه دهید … 🙂

    1. نویسنده :فرشاد.قاسمیان

      سایت کامل و خوبی دارین.

    1. نویسنده :پسر.تهرونی

      سایت باید جامع و فراگیر باشه هنوز کار زیاده و امیدوارم تا آخر همین طور ادامه بدین :دی

    1. نویسنده :صیاد.دلها

      تاجیکستان در ایران باستان خوبه!!!

    1. نویسنده :میهن.پرست

      نوشته های اطلاعات عمومی جالب توجه بود. ممنون از زحماتتان.

    1. نویسنده :محسن.مافی

      نوشته بدی نبود… اما کاش… :-p

    1. نویسنده :محترم

      نوشته های اطلاعات عمومی خوبه 🙂

    1. نویسنده :کلیفن.متبلور

      کارتون عالیه…توی این … پیدا کردن مطالب خوب سخته موفق باشین 🙂

    1. نویسنده :متین

      نوشته های اطلاعات عمومی جالب توجه بود. ممنون از زحماتتان.

    1. نویسنده :صیاد.دلها

      قالب و سایت قشنگیه موفق باشین.