به گزارش خبرگزاری صلح خبر، در ۲۸ اسفند ۱۳۵۲ روزنامه اطلاعات گفتوگویی با را سید ابوالقاسم انجوی محقق فقید فرهنگ و عامه درباره نوروز باستانی انجام داد که حاوی نکات جالب توجهی درباره پیشینه این جشن ملی بود. بخشهایی از این گفتوگو را در پی میخوانید: نوروز برای جهان چه پیامی دارد؟ فردوسی بزرگ ما […]
به گزارش خبرگزاری صلح خبر، در ۲۸ اسفند ۱۳۵۲ روزنامه اطلاعات گفتوگویی با را سید ابوالقاسم انجوی محقق فقید فرهنگ و عامه درباره نوروز باستانی انجام داد که حاوی نکات جالب توجهی درباره پیشینه این جشن ملی بود. بخشهایی از این گفتوگو را در پی میخوانید:
نوروز برای جهان چه پیامی دارد؟
فردوسی بزرگ ما در شاهنامه جاویدان خود آنجا که از جمشید به عنوان پایهگذار این جشن سخن میگوید این ابیات را سروده است:
به فرّ کیانی یکی تخت ساخت/ چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
جهان انجمن شد بر آن تخت او/ فرومانده از فره بخت او
چو خورشید تابان میان هوا/ نشسته بر او شاه فرمانروا
به جمشید بر گوهر افشاندند/ مر آن روز را «روز نو» خواندند
سر سال نو هرمز فرودینپ/ براسود از رنج تن، دل زکین
ابتدا بگویم که همین بیان فردوسی نشان میدهد که این جشن چه مایه قدیمی است زیرا از قدیمالایام در ایران رسم چنین بوده که هر واقعه دوردستی را به جمشید و کیومرث و فریدون و… نسبت میدادهاند. چون تاریخ دقیق مسلم معین آن واقعه را در دست نداشتند به تعبیر دیگر میتوان گفت که جشنهایی مانند نوروز و فروردین با آغاز زندگی قوم آریا در این فلات پیوستگی دارد. پس فردوسی و ایرانیان قدیم از راه عجز و ناتوانی نبود که این جشنها را به نامآوران گذشته نسبت میدادند. اما غرض من از این سخن تحقیق تاریخی و مته به خشخاش گذاشتنها و فضلفروشیهایی به روش بعضی از خودنمایان عاجز از تقریر و تحریر نیست بلکه در جستوجوی پیامی هستیم که نوروز برای انسان وحشتزده و جنگزده و مضطرب امروز دارد: یعنی پیام صلح و دوستی و بشارت بیرون ریختن کینهها از دلها. طرفه آنکه در میان توده مردم ایران از دورانهای خیلی دور سنتی پسندیده رواج داشته که در آستانه ورود به سال نو اگر با هم کدورت و خصومتی داشتهاند همه را از دل بیرون میراندهاند. و امروز که به کوشش جهانخواران و بر اثر حرص پایاننیافتنی آزمندان و زورمندان، دنیای ما دائما در اضطراب و وحشت به سر میبرد، این پیام نوروز پادزهر گرانبهایی برای ملتها است البته مشروط بر اینکه ملتهای جهان به این مرحله از دریافت و شناخت ماهیت وجودی سرمایهداران و اسلحهسازان پی برده باشند و متذکر به این نکته باشند که سرمایهداری و خداوندان زر و زور به آدمی فقط به عنوان بازوی کار و گوشت دم توپ نگاه میکند.
اگر ملتهای جهان این تفاوت و اختلاف فاحش را بین خود و آن گروه معدود دریابند پیام نوروزی مردم ایران بهترین پادزهر آن نفاقافکنیهاست.
چرا مردم گاهی به این جشن، جشن نوروزی میگویند و گاه جشن فروردین؟
اشتباه نشود، فروردین و نوروز، دو جشن است و دو مفهوم دارد به طوری که میدانید در باب اول سفر پیدایش در تورات آمده است که خلقت عالم در مدت شش روز صورت گرفت و خالق کون و مکان روز هفتم استراحت کرد، در مزدیسنا هم اهورمزدا جهان را در شش گاه، در شش بار آفرید که هموطنان بهدین ما، زرتشتیان به آن «گاهنبار» میگویند و هر کدام از این بارها آدابی دارد ولی ماننده یهوه تورات تعجیل نفرمود که در شش روز کار را تمام کند بلکه در مدت یک سال و در شش نوبت یا گاه این کار انجام گرفت.
جشن فروردین یکی از این شش گاه یا شش جشن و آخرینشان است که معتقد بودند در این گاه انسان آفریده شد و به همین مناسبت عقیده داشتند که در ماه فروردین روانهای درگذشتگان به زمین میآیند و از بازماندگان خود یاد میکنند: این عقیده در میان توده مردم هنوز به این صورت رواج دارد که در شب جمعه هر هفته و همچنین در شب آخر سال اموات چشمانتظارشاناند.
آیا همین رسم کهن نیست که بعد از اسلام به صورت عید عرفه درآمده است؟
همینطور است. در سراسر ایران شب و روز آخر سال به نام عرفه و «الفه» معروف است و مردم حلوا میپزند، میوه تهیه میکنند و به زیارت اهل قبور میروند و بر سر خاک اموات خود فاتحه میخوانند و آن خوردنیها را خیرات میکنند.
میبینید که سنتهای مردم تا چه حد مورد علاقه آنان است. پس این جشن فروردین حدیثی دارد جدا از نوروز، یعنی این جشن متعلق به مردگان است.
اما جشن نوروز جشن آغاز سال است که از لحاظ انطباق با وضع طبیعت و شروع بهار در جهان بینظیر است. یعنی هیچ ملتی این تناسب را رعایت نکرده که ایرانیان از قدیم بدان عنایت داشتهاند… از قرائنی که در دست هست. اینطور برمیآید که جشن نوروز در گذشتههای دور و در زمان تدوین قسمت اعظم اوستا در آغاز بهار برگزار میشده و به ترتیبی که جزئیات آن روشن نیست وقت این جشن را ثابت نگه میداشتهاند اما در دوره ساسانی نوروز مثل عیدهای اسلامی در فصول مختلف سال گردش میکرده و تثبیت مجدد «نوروز» در «اعتدال ربیعی» و ثابت نگه داشتن آن در نخستین روز سال که برابر بیستویکم ماه مارس فرنگی است، از یادگارهای ملکشاه سلجوقی «۴۸۵-۴۶۵ ه ق» است که علمای نجوم و منجمان مشاور او مانند حکیم خازنی، حکیم لوکری، میمون بن نجیب واسطی، ابوالمظفر اسفزاری و حکیم عمر خیام (که گویا جمعا هشت نفر بودهاند) تقویم وتاریخ روز و ماه و سال را به صورتی که امروز داریم درآوردهاند.
ایرانیان در گذشته سال را به دوازده ماه ۳۰ روز تقسیم میکردهاند و پنج روز باقیمانده سال را به نام «خمسه مسترقه» یا «پنجه» میخواندهاند. بعضی از محققان معتقدند که از این نوع تقسیمبندی سال در ایران امروز خبری نیست، شما در تحقیقاتتان در این زمینه به چه نکتهی تازهای برخوردهاید؟
نکته تازه موضوع باقی بودن و وجود همین رسم تا همین الان است. آن جشن فروردین که به آن اشاره کردم، بنا به عقیده ایرانیان قدیم مدت ده روز طول میکشید، آخرین پنج روز اسفندماه به علاوه پنج روز معروف به «پنجه» این ده روز مدت جشن فروهرها بود.
در زمان ابوریحان پنج روز اول را «نخستین فروردگان» و پنج روز پنجه را «دومین فروردگان» میگفتند. همچنین خبر داریم که انوشیروان در همین ده روز جشن فروردگان سفیر امپراطور روم را نپذیرفت چون مشغول ادای فرایض عید بود. باری بسیاری از فضلا تصور کردهاند که اثری از این پنجه نمانده است ولی خوشبختانه به همت همکاران گروه فرهنگ مردم مطلع شدیم که پنجه هنوز باقی و برقرار است و در هر نقطه نامی دارد و از همه جا نزدیکتر همین طالقان خودمان است. در طالقان «پنجه پیتک» (پیتک بر وزن بیمخ) عنوان خاص و تشریفات مفصل دارد. از چند روز پیش از رسیدن موسم مراسم دست به کار تهیه نان و شیرینی و پلوی پیتک میشوند و به گردش میروند و کشتی گرفتن و تاب خوردن و تفریحات دیگر و نیز فرستادن مجمعه پیتک برای عروس تازه از مراسم این روزهاست.
در منطقه طالقان مثلا در روستاهای کولج، سوهان، عالیسر، هچره، جزینان، نسا علیا، مهران و خسبان در آخر فروردین این مراسم را یقینا برگزار خواهند کرد، البته به سبب گردان بودن تقویم در قدیم گرفتن پنجه در نقاط مختلف تفاوت زمانی دارد.
در طالقان در آخر فروردین در بعضی نواحی مازندران در ۲۵ فروردین در یزد و نزد زرتشتیان گاه در آخر اسفند و گاه تابستان بجا آورده میشود.
مردم طالقان در این پنج روزه به چند مطلب خیلی اهمیت میدهند: یکی به نظافت خانه و سر و برشان و دیگری به خوش گذراندن و پرهیز از اوقات تلخی، زیرا معتقدند که اگر در این روزها لباس خوب و پاکیزه نپوشند یا اوقاتشان تلخ شود تمام سال به آنها بد خواهد گذشت و از لباس پاکیزه بینصیب میمانند. از این گذشته مواظباند که در روز خوابشان نبرد و چرت نزنند چون که معتقدند اگر بخوابند حتی اگر چرت بزنند تا آخر سال سست و بیحال و چرتی خواهند بود نکته مهم دیگر اینکه در این روزها حشرات را نمیکشند و کشتن حشرات خانگی را بد میدانند. همچنین بافندگان دست از کار میکشند که مبادا در سال نو گره به کارشان افتد.
یقین بدانید که از سنتهای باستانی تقریبا هیچیک از آنها فراموش نشده و از بین نرفته است باید به مردم روستانشین و زحمتکش و شریف ایران درود فرستاد که در طی قرون متوالی با آن همه هجوم و حمله اجانب و کوشش فراوانی که در راه نابود کردن سنن باستانی ما به خرج دادهاند این عزیزان گمنام و این خوبان بیتظاهر و بیادعا این سنتها را مثل جگرگوشههای خود حفظ و حراست کردهاند. در یک جمله: روستاهای ایران تا امروز پناهگاه سنتها و علوم ما بودهاند و دریغ است اگر قدرشان را ندانیم و ویرانشان کنیم…
۲۵۹