اصطلاح نامه روانشناسی « ن » ناحيه بروكا s area ‘ Broca يك ناحيه ويژه در قشر پيشاني موسوم به ناحيه بروكا تامين كننده مدار عصبي براي تشكيل كلمات است . در اين جاست كه برنامه ها و طرحهاي حركتي براي بيان كلمات انفرادي يا حتي عبارات كوتاه ايجاد شده و انجام مي گيرد […]
اصطلاح نامه روانشناسی
« ن »
ناحيه بروكا s area ‘ Broca
يك ناحيه ويژه در قشر پيشاني موسوم به ناحيه بروكا تامين كننده مدار عصبي براي تشكيل كلمات است . در اين جاست كه برنامه ها و طرحهاي حركتي براي بيان كلمات انفرادي يا حتي عبارات كوتاه ايجاد شده و انجام مي گيرد . اين ناحيه همچنين در ارتباط نزديك با ناحيه فهم زبان ورنيكه در قشر ارتباطي گيجگاهي عمل مي كند .
( گايتون ، 1991 )
ناحيه ورنيكه s area ‘ Wernicke
ناحيه اصلي براي درك زبان موسوم به ناحيه ورنيكه در عقب قشر شنوايي اوليه در بخش خلفي لوب گيجگاهي فوقاني قرار دارد . بدنبال آسيب شديد در اين ناحيه ، شخص ممكن است به خوبي بشنود وحتي كلمات مختلف را تشخيص دهد اما قادر نخواهد بود اين كلمات را به صورت يك فكر قابل درك در آورد . بهمين ترتيب فرد ممكن است بتواند كلمات يك نسخه چاپي را بخواند اما قادر نخواهد بود كه مفهوم آن را در يابد . ( گايتون ، 1991 )
نارسا خواني Dyslexia
ديس لكسي يا نارسا خواني اصطلاحي است كه براي كودكاني كه علي رغم هوش طبيعي قادر به خواندن نيستند به كار مي رود . اين گروه از كودكان ممكن است واژه هاي بسياري را بدانند و به راحتي آنها را در مكالمه به كار گيرند ، اما قادر به درك و شناسايي نشانه هاي نوشتن يا چاپي نيستند . كودكان نارسا خوان اكثراً مشكلاتي در جهت يابي فضايي ، تشخيص راست و چپ ،بالا و پائين ، توالي حروف و كلمات ،
هماهنگي بين چشم و دست ، ارتباط بين اعضاي بدن خود و ديگران دارند .
(سيف نراقي و نادري ، 1380 )
نارساييهاي ويژه يادگيري Specific learning failures
عنوان نارساييهاي ويژه يادگيري براي دانش آموزاني كه داراي بهره هوشي طبيعي هستند ، ولي در يادگيري برخي از مهارتها مانند تكلم ، خواندن ، هجي كردن ، نوشتن ، حساب كردن ، ادراك بينايي ،ادراك شنوايي ، توالي حافظه بينايي و توالي حافظه شنوايي دچار اشكال هستند ، به كار مي رود .
عللي را كه براي شكست اين كودكان در امر يادگيري شايسته ذكر است ، چنين مي توان بيان كرد : فقدان انگيزش كافي ، فقدان توجه و دقت لازم ، دقت پيش از اندازه به جزئي از كل ، فقدان هماهنگي لازم در حركات و جنب و جوش بيش از حد .
( سيف نراقي و نادري ، 1380 )
نا سازگاري Mal adatation/
Mal adjust ment
سازگاري اساساً رابطه اي است كه ارگانيسم با محيط خود بر قرار مي سازد . مفهوم ضمني در اينجا اين است كه وقتي اين رابطه انطباقي است حالت سازگاري وجود دارد ، وقتي انطباقي نيست حالت نا سازگاري در كار است . به طور كلي ، اين اصطلاح در ارتباط با معيارها و ارزشهاي اجتماعي و فرهنگي به كار مي رود . هر چند مي توان آنرا در مورد حالات زيست شنا ختي اساساً نيز مورد استفاده قرار داد .
( پور افكاري ، 1373 )
ناكا مي Frustration
هنگامي كه راه دستيابي به يك هدف خواستني بسته مي شود يا دستيابي به آن به تاخير مي افتد ، ناكامي روي مي دهد ، سد هاي گوناگوني ، چه دروني و چه بيروني ،
بر سر راه كوششهاي فرد براي دستيابي به هدف قرار مي گيرد .
( اتكينسون و هيلگارد ، 1983 )
نا كامي بيروني External fruatration
سد هاي محيط اجتماعي به صورت محدويتهايي است كه مردم به آدمي تحميل مي كنند ، از امرو نهي پدر و مادر گرفته تا مسائل گسترده تر تبعيض نژادي يا جنسيّتي ، يا سد هايي كه در محيط فيزيكي وجود دارد مانند را هبندان در خيابانها ، صفهاي دراز براي خريدار از فروشگاهها ، خشكساليهايي كه محصولات كشاورزي را از بين مي برد و سر و صدا كه راه بر تمركز فكر مي بندد ، همه در زمرة همين محدوديتها است .
( اتكينسون و هيلگارد ، 1983 )
ناكامي شخصي / personal ، Despair
Self frustration
گاه چيزي كه مانع دستيابي آدمي به هدف و خشنود شدن وي مي شود از كم و كاستيهاي خودش سرچشمه مي گيرد . معلوليتهاي جسماني ، نداشتن بعضي از توانائيها و يا خويشتن داري نا بسنده نيز ممكن است آدمي را از رسيدن به هدف باز دارند . اگر كسي هدفهايي براي خود انتخاب كند كه فراتر از توانائيهاي اوست محتملاً دچار ناكامي خواهد شد . ( اتكينسون و هيلگارد ، 1983 )
نظام ارزشي Value system
آن دسته از ارزشهاي فرد كه داراي ارتباط منطقي با يكديگر هستند و رفتار و سلوك وي را تنظيم مي كنند . ( ساعتچي ، 1374 )
نظام شناختي Cognitive system
به مفاهيم ، رو يه ها ، راهبرد ها ، نظريه ها و فنون مربوط به روانشناسي شناختي كاربردي و خاصه به تغيير و اصلاح شناختي رفتار ، شناخت در ماني و رفتار درماني شناختي مجموعاً نظام شناختي گفته مي شود .
(ساعتچي ، 1377 )
نظريه چامسكي Chomsky . n . theory
بسياري از روانشناسان زبان مي گويند كه به كودكان خردسال دستور زبان آموخته نمي شود ، بلكه آنان از كلمات و جملاتي كه مي شنوند به نحوي قواعد پيچيده را استنباط و انتزاع مي كنند . اين كار به قدري پيچيده است كه تا زماني كه ذهن كودك تا اندازه اي آمادگي پردازش درون دادهاي زباني و استخراج قواعد دستور زبان را پيدا نكرده است عملي نخواهد شد نو آم چامسكي كه يكي از رهبران طرفدار اين نظر بود ، معتقد است كه در انسان مكانيزم مغزي ذاتي اي وجود دارد كه به فراگيري زبان اختصاص دارد.
چامسكي نام اين مكانيزم را « دستگاه فرا گيري زبان » ناميده است . بنابر نظر چامكي فطري بودن مكانيزم زبان از آنجا ناشي مي شود كه روند توليد آوا ، همان طور كه قبلاً گفتيم ، همگاني و داراي نظم است . علاوه بر اين ، همه كودكان صرف نظر از زباني كه مي آموزند توالي يكسان را مي گذارنند : غان و غون كردن ، گفتن اولين كلمه در يكسالگي ، به كار بردن تركيبات دو كلمه اي در نيمه دوم سال دوم زندگي ، و تسلط بر غالب قواعد دستور زبان خود در سن 4 تا 5 سالگي . در همه زبانها اولين كلمات و جملاتي كه كودكان مي سازند بيانگر روابط معنايي اي است كه بين همه فرهنگها مشترك است . ( يا سايي ، 1377 )
نرون Neuron
نرونها تكانهايي را از يك محل به محلهاي ديگر انتقال مي دهند ، هر نرون يك هسته ، يك غشاء ، چندين ميتو كندري و ريبوزوم و ساختار هايي دارد كه مختص يافته هاي حيواني هستند . تنها چيزي كه نرونها را از ياخته هاي ديگر متمايز مي كند ، شكل آنهاست . از مركز هر نرون تعداد زيادي تار (f ibers) كوچك و نازك خارج مي شوند . نرون حركتي ( Motor neuron) نروني كه جسم ياخته اي اش در نخاع شوكي است . و يك تار آن تا ماهيچه امتداد دارد . نرون حركتي مانند بيشتر نرونها چهار جزء عمده دارد : جسم ياخته اي ( cell body) ، دندريت ها (Dendrites) ، يك اكسون( Axon ) پايانه و پيش سيناپسي ( Presynaptic ending) ، همچنين شامل تعدادي ريبوزم و ميتوكندري و ساختارهاي ديگر است .
( كالات ، 1989)
نقش Role
نقش ، الگو يا تيپ رفتاري كه كودك يا بزرگسال بر حسب انتظارات ديگران انتخاب مي كند . اين واژه از هنر تأتر قديم فرانسه اخذ شده كه در آن role به تومار كاغذي گفته مي شد كه نقش بازيگر در آن نوشته مي شد ، در روانشناسي اجتماعي ، معمولاً به هر الگوي رفتاري اطلاق مي شود كه به حقوق ، تعهدات و وظايفي كه از كسي انتظار مي رود ، به او آموخته مي شود ، يادر موقعيت هاي اجتماعي خاص انجام آن ها تشويق مي شود ، ارتباط پيدا مي كند . در واقع مي توان گفت كه نقش شخص دقيقاً چيزي است كه ديگران از او انتظار دارند و پس از يادگيري و دروني شدن نقش ، چيزي است كه خود شخص از خويشتن انتظار دارد . نقش ها تظاهرات گوناگون پيدا مي كنند . ممكن است لحظه اي باشند ، مثل برنده يك بازي يا ممكن است ربطي به زمان نداشته باشند . مثل كودك ، والد ، همسر يا ممكن است اساساً دائمي باشند مثل مرد و زن ( پور افكاري ، 1373 )
نظرات و تجربیات شما
-
خوب بود…اگر اخبار متنوع تر شود بهتر میشود. امیداورم موفق باشین.
-
همین طور ادامه بدین … موفق باشید.
-
از مطالب جالبتون ممنون و موفق باشید 🙂
-
جالب بود. سرعت دانلود کتابها واقعا عالیه. دستتون درد نکنه.
-
سایته خوبیه. از نوع نمایش گالریها لذت بردم. جالبه که عکسای سایت به این راحتی لود میشن.
-
آخه بابا این یعنی چی… اصطلاح نامه روانشناسی ۱۸… 🙁
-
باید منتظر بود… فردا هم خواهد رسید.
-
کارتون خوبه … اگر همینطور ادامه دهید … 🙂
-
جالب بود :دی
-
اصطلاح نامه روانشناسی ۱۸ بخش گالری هنرمندان را نیز کاملتر کنید.
-
dar chonin garni ke vahshat hakem ast…:(
-
با تشکر از مطلب خوبتان
-
سبز و پایدار باشید…امیدوارم هیچ وقت سایت خوبتون مشکل پیدا نکنه
-
نوشته اصطلاح نامه روانشناسی ۱۸ جالب بود. امیدوارم موفق باشید.
-
مطالب خوبی دارید. ان شاء الله همین سیاست کاری را ادامه دهید.
-
با تشکر از مطلب خوبتان
az alireza & saeeid & ali baraie in saite khob kaste nabashid migam