آیا سرانجام ترامپ با رویکرد «اراده مبتنی بر قدرت» میتواند سیاست خود را به این دو تحمیل کند؟ در این صورت چه چشم اندازی را میتوان تصور کرد آنهم وقتی از یکسو اروپا با پذیرش تقلیل جایگاه خود به عنوان یک “متحد فعال” به دستیاری “فرمانبردار” فرو کاسته میشود. همچنین متحدان خاورمیانهای واشنگتن که نه […]
آیا سرانجام ترامپ با رویکرد «اراده مبتنی بر قدرت» میتواند سیاست خود را به این دو تحمیل کند؟ در این صورت چه چشم اندازی را میتوان تصور کرد آنهم وقتی از یکسو اروپا با پذیرش تقلیل جایگاه خود به عنوان یک “متحد فعال” به دستیاری “فرمانبردار” فرو کاسته میشود. همچنین متحدان خاورمیانهای واشنگتن که نه تنها باید به خواستهای تجدیدنظر طلبانه در آرمان فلسطین تن دهند؛ بلکه آوارگی هرچه بیشتر فلسطینیان و زدودن هویت ملی آنان را بپذیرند. طرفه این که ترامپ میخواهد با هزینه سرزمینی و مالی دولتها(وبه تبع آن ملتهای عربی) سیاست اخراج فلسطینیان را از غزه و جذب آنان در دیگر کشورهای عربی از جمله مصر و اردن اجرا کند. در این صورت چه چیز از آرمان فلسطین، هویت ملی فلسطینیان و تحقیری که برآنان تحمیل میشود، باقی میماند؟ این وضع جدا از تحقیری است که ترامپ با بلندپروازیهای خود میخواهد به اعراب تحمیل کند. آیا جوامع عربی و جهان اسلام چنین وضعی را میپذیرند؟ترامپ میخواهد تنها طرف گفتوگو با “ولادیمیر پوتین” درباره سرنوشت جنگ اوکراین باشد. او با صراحت اروپا را کنار زده و براین نظر است که ترجیحات مسکو و واشنگتن کافی است تا به جنگ چهارساله در اوکراین پایان داد. در این میان آنچه برای ساکن کاخ سفید از اهمیت دست چندم برخوردار است همانا غرور، حریم امنیتی، گذشته و وضع کنونی اروپاست. جانمایه رویکرد ترامپ به متحدان اروپایی خود چه در تعاملات اقتصادی _ تجاری و چه سیاسی _ امنیتی به مثابه پیری عصاکش است که دیگر لازم نیست امریکائیان زحمت مراقبت از آن را بردوش کشند. در واقع او سه قدرت را در مرکز سیاست جهانی تعریف میکند: ایالات متحده؛ روسیه و چین. در نگاه ترامپ، اروپا قدرت میانهای است که رفته رفته تسلیم کهولت شده و مراقبت از آن پرهزینه است. بدتر اینکه ترامپ، اوکراین را وجه المصالحه خود با پوتین قرار داده است. او به تلویح یا صریح اشغال بخشهایی از سرزمین اشغال شده این کشور را از سوی روسیه به به زبان رانده و با تهدید مالی _ تسلیحاتی “کیف” میخواهد “ولادیمیر زلنسکی” را وادار به قبول صلح تحمیلی کند. این سوی جهان یعنی در غرب آسیا هم ترامپ شلتاق میکند. او در اندازه یک کارگزار خدوم صهیونیستها بر آن است که فلسطینیان را از تکه زمین باقیمانده برای آنان در غزه بیرون براند. در رویکرد راهبردی ترامپ، مصر و اردن باید هزینه سرزمینی بیرون راندن فلسطینیان را از سرزمینشان بپردازند. او تهدید کرده که در صورت مخالفت مصر و اردن، ایالات متحده کمکهای مالی به این دو کشور را قطع میکند. در واقع کمکهای مالی در گرو تصمیمی است که دولتهای این دو کشور خواهند گرفت. در صورت قبول اراده ترامپ، دیر نیست که فلسطینیان از کرانه باختری نیز بیرون رانده شوند. چنین تصمیمی به معنای تحمیل تحقیری حتی بزرگتر از تجربههای گذشته اعراب در واگذاری سرزمینهای خود به اشغالگران اسرائیلی است؛ چون این بار علاوه بر اشغال زمینهای فلسطینی، هویت آنان از یکسو و نیز نادیده گرفتن تمامیت ارضی کشورهای عربی مورد تمسخر و توهین مستقیم قرار میگیرد. آیا اعراب تن به چنین ذلتی میدهند؟ ترامپ در خیال خود تصور میکند که چون آمریکا قوی است و او در بهترین وضع برکرسی ریاست جمهوری ایالات متحده نشسته ، هیچ کس جرأت آن را ندارد که سیاستهای او را تجاوزکارانه تلقی کند، همچنین چشمداشتهای او به سرزمینها و حریم کشورها را دیگران باید مشروع بخوانند. ترامپ اما در راهبرد خود یک واقعیت بزرگ را نادیده گرفته است؛ این که دولتها اعم از اروپائیان و خاورمیانه همچنان خود را به مثابه رعایای واشنگتن نمیدانند. در صورتی که دولتها هم به چنین ذلتی تن دهند، ملتها بر استقلال خود پای خواهند فشرد. “ولادیمیر لنین” درباره توهم گرایان خود بزرگ بین جمله پرمغزی دارد: «اگر چون وزغ باد در غبغب افکنیم و خود را مهم پنداریم، همه جهان به ما خواهند خندید.» اکنون اروپا و خاورمیانه در برابر دو انتخاب قرار گرفتهاند: قبول وضع تحقیر یا مقاومت دربرابر زیاده خواهی دونالد ترامپ. آینده آبستن وقایع بسیاری است.