صلح خبر- زهره نوروزپور: با گذشت یک ماه از تجاوز اسرائیل نظامی علیه ایران، سه قدرت اروپایی عضو برجام (آلمان، انگلیس و فرانسه) جمهوری اسلامی ایران را تهدید کردهاند که از واپسین ابزار برجام، یعنی مکانیسم حل اختلاف استفاده میکنند تا ۶ قطعنامه تحریمی علیه ایران را که بر اساس برجام به مدت ۱۰ سال […]
صلح خبر- زهره نوروزپور: با گذشت یک ماه از تجاوز اسرائیل نظامی علیه ایران، سه قدرت اروپایی عضو برجام (آلمان، انگلیس و فرانسه) جمهوری اسلامی ایران را تهدید کردهاند که از واپسین ابزار برجام، یعنی مکانیسم حل اختلاف استفاده میکنند تا ۶ قطعنامه تحریمی علیه ایران را که بر اساس برجام به مدت ۱۰ سال تعلیق شده بود، مجددا علیه ایران اعمال کنند.
برای تحلیل شرایط فعلی با طرح این سوال که پس از جنگ ۱۲ روزه شاهد چه اتفاقاتی خواهیم بود و اینکه جمهوری اسلامی چه راهبردی را برای جلوگیری از جنگ باید اتخاذ کند با علیرضا سلطانی استاد دانشگاه و کارشناس ارشد مسائل بینالملل گفتوگو کردهایم که در ادامه مشروح آن را می خوانیم:
آینده آتشبس میان ایران و اسرائیل در درجه اول به مناسبات ایران و آمریکا مربوط است
*** بیش از ۲ هفته از آتش بس جنگ ۱۲ روزه می گذرد. بهترین تعبیر برای شرایط کنونی بعد از جنگ چیست و اصولا چه چشم اندازی حداقل در کوتاهمدت برای این شرایط میتوان تصور کرد؟
بهترین تعبیر برای شرایط کنونی بعد از جنگ، آتش بس بین ایران با اسرائیل و آمریکاست. این شرایط در آینده میتواند با توافق میان ایران و آمریکا در حوزه هستهای در ابتدا به وضعیت شبه صلح تغییر یابد و در صورت تسری توافق به ایجاد مناسبات امنیتی سپس اقتصادی و تجاری و نهایتا سیاسی و دیپلماتیک،به وضعیت صلح پایدار تغییر و تعبیر شود.
اما در خصوص ایران و اسرائیل، حداقل در میانمدت نمیتوان به به چیزی بالاتر از آتش بس فکر کرد. پایداری یا ناپایداری این آتشبس به ۲ عنصر کلیدی وابسته است. عنصر اول مناسبات ایران و آمریکا در ۳ شکل تقابل، توافق و صلح پایدار است. تشدید تقابل ایران و آمریکا و عدم مذاکره و توافق،آتشبس میان ایران و اسرائیل را بشدت شکننده و لرزان میکند.در مقابل مذاکره و توافق ایران و آمریکا، آتشبس ایران و اسرائیل را تقویت میکند و صلح ایران و آمریکا آتشبس ایران و اسرائیل را در شرایط پایدار قرار می دهد.
لذا آینده آتشبس میان ایران و اسرائیل در درجه اول به مناسبات ایران و آمریکا مربوط است. طبیعتا تقابل و تشدید تقابل میان ایران و آمریکا هم به آتشبس را ناپایدار و تضعیف می کند.
عنصر دوم تاثیرگذار بر آتشبس ایران و اسرائیل، به مناسبات ایران با کشورهای منطقه غرب اسیا بازمیگردد.گسترش مناسبات سیاسی، امنیتی و اقتصادی و تجاری با کشورهای منطقه به ویژه عربستان و دیگر کشورهای عرب خلیج فارس، ترکیه، مصر و عراق به تقویت موضع ایران در منطقه و ایجاد ثبات و امنیت منطقه و در نتیجه حفظ تقویت آتشبس و نه پایداری آن منجر می شود. این عنصر مکمل عنصر اول است. یعنی بدون عنصر اول، عنصر دوم اثربخشی لازم را ندارد.
*** با این تفسیر، امکان آغاز مذاکرات ایران و آمریکا و میزان پیشرفت آن را چگونه می بینید؟ آیا اصولا شرایط بعد از جنگ زمینه را برای این مذاکرات فراهم ساخته است؟
در حال حاضر مهمترین عامل و عنصر در حفظ آتشبس و جلوگیری از شعله ور شدن دوباره جنگ، مذاکره و توافق ایران آمریکا است. این مذاکرات باید سریع آغاز شده و سریع هم به نتیجه برسد تا قبل از اینکه آتش بس میان ایران و اسرائیل شکسته شود. شرط لازم برای شروع و به نتیجه رسیدن هم، اراده واقعی و صادقانه دوطرف به خصوص طرف آمریکایی به مذاکره و توافق است. هرچند این صداقت در مذاکرات قبل از جنگ به خصوص از طرف آمریکا و ترامپ زیر سوال است اما در دوره پس از جنگ به نظر میرسد اراده آمریکا برای انجام مذاکره و توافق با توجه به حمله آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران و اطمینان نسبت به از کارانداختن ان حداقل در میانمدت و از سوی دیگر عدم تمایل ترامپ به اغاز جنگ در منطقه، افزایش یافته است.
این اراده در مورد ایران نیز با توجه به مجموع شرایط داخلی، وضعیت صنعت هستهای و شرایط منطقهای و بینالمللی و مهمتر از همه رفع تحریمها، تقویت شده است. ایران به شیوه های مختلف بعد از جنگ اعلام کرده که طرف آمریکایی با رعایت شئون و اداب دیپلماتیک و رعایت احترام، زمینه اغاز مذاکرات را فراهم سازد.بنابراین به نظر میرسد طرفین مجدد در مسیر مذاکره و توافق قرار دارند.
تحریم های اقتصادی نباید تحت الشعاع شرایط جنگی قرار گیرد
*** به تحریم های اقتصادی اشاره کردید. آیا اصولا در شرایط جنگی صحبت از تحریم های اقتصادی موضوعیت دارد؟
به نظر من آغاز مذاکره و رسیدن به توافق میان ایران و آمریکا در این مرحله بسیار مهم است. این اهمیت به واقع به خاطر تحریم های خانمانسوز بیش از یک دهه اخیر است.
مساله این است که با توجه به شرایط جنگی ایجاد شده نباید از مساله مهم جنگ اقتصادی و تحریم های اقتصادی غافل شد. واقعیت هم این است که همین تحریم های اقتصادی شرایط سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی و امنیتی کشور را آسیب پذیر ساخته است و می تواند این آسیب ها در صورت تداوم تحریم های اقتصادی افزایش هم یابد.
اقتصاد ایران و به تبع آن معیشت و رفاه مردم ایران به شدت از تحریم های اقتصادی آسیب دیده و شرایط جنگی ایجاد شده نیز این وضعیت را تشدید کرده است. اگرچه شاخص های اقتصادی بعد از جنگ به جز بورس چندان فراز و نشیب نداشت اما واقعیت این است که اثرات منفی اقتصادی جنگ در آینده نزدیک، بیش از شرایط کنونی خود را نشان می دهد و اگر گشایشی در عرصه سیاسی ایجاد نشود و شرایط آتش بس پایدار نگردد، اقتصاد کشور بیش از گذشته در شرایط رکود و توقف قرار خواهد گرفت.
در حال حاضر تمام برنامه ریزیها به خصوص از سوی بخش خصوصی و بنگاههای اقتصادی به دلیل نگرانی نسبت به شرایط جنگی و تداوم آن متوقف شده است و اثرات این توقف در آینده نزدیک در شکل تورم، کسری بودجه، افزایش نقدینگی ، عدم سرمایه گذاری و عدم بهره روی خود را نشان می دهد. لذا بر نظام حکمرانی است که صرفا خود را در قالب و قامت جنگ و مسائل نظامی و امنیتی علی رغم اهمیت آنها تعریف نکند و به فکر اقتصاد و مهمتر از آن رفع تحریم های اقتصادی باشد. تحریم های اقتصادی نباید تحت الشعاع شرایط جنگی قرار گیرد.
*** چشم انداز صنعت هسته ای ایران را در چارچوب مذاکرات احتمالی ایران و آمریکا چگونه می بینید؟ آیا این پایانی بر صنعت هسته ای ایران خواهد بود؟
کاملا برعکس . اتفاقا تثبیت و اثربخشی مثبت صنعت هستهای است.آنچه در مذاکره و توافق احتمالی، ممکن است بدست آید، بازتعریف و تدوین راهبرد جدید صنعت هسته ای ایران با به رسمیت شناختن حق غنیسازی حداقلی ایران در شکل ایجاد یک کنسرسیوم بین المللی با حضور کشورهای منطقه و حتی آمریکا است.
صنعت هسته ای ایران به لحاظ بومی شدن دانش آن تداوم مییابد اما نظارت و کنترل بین المللی روی ان با محوریت اژانس افزایش خواهد یافت. از سوی دیگر توافق ایران و آمریکا چالش ایجاد شده میان ایران و اژانس و بی اعتمادی شکل گرفته و هچنین چالش قانون جدید مجلس در تعلیق همکاری ایران با اژانس را هم از بین میبرد. در واقع در حال حاضر مهمترین راهکار برای احیای مناسبات ایران و اژانس توافق ایران و آمریکا میباشد که در آن بر نقش آژانس به عنوان نهاد بین الملل ناظر بر فعالیت هسته ای ایران با ارایه تضمینهای لازم و با جالب اعتماد و اطمینان ایران تاکید شود.
هرچند در این زمینه میتوان با سازوکار جدید متشکل از چند کشور امین و قابل اعتماد درکنار اژانس هم فکر کرد به این معنا که در توافق، اینگونه پیش بینی شود که گزارش اژانس از برنامه های هسته ای ایران باید به تایید این کمیته با اجماع کشورهای عضو برسد و یا اینکه گزارش نظارتی با مشارکت اژانس و کمیته تدوین و ارایه گردد.
***خب فرض بر این توافق احتمالی؛ چه تضمینی بر عدم تجاوز مجدد اسرائیل به ایران خواهد داشت؟
هرچند توافق هسته ای ایران و آمریکا تضمینی صد درصد برای جلوگیری از حمله اسرائیل به ایران نخواهد بود اما توافق فی نفسه میتواند اقدام یکجانبه اسرائیل علیه ایران را تا حد زیادی کاهش دهد چه اینکه تا زمانی که آمریکا در برجام بود اسرائیل قادر به انجام اقدامی علیه ایران نبود و در عین حال تلاش کردکه آمریکا از برجام خارج شود
قبل از آن هم اسرائیل تلاش کرد برجام امضا نشود. در مذاکرات اخیر هم اسرائیل دنبال بهانه برای برهم زدن آن داشت. البته در شرایط جدید اسرائیل با توجه به اینکه تا حد زیادی خیالش از برنامه هستهای ایران حداقل تا یکی دو سال آینده با توجه به حمله اخیر آمریکا به تاسیسات اتمی ایران راحت شده، کمتر مانع تراشی خواهد کرد و چه بسا شرط آمریکا برای حمله به تاسیسات هسته ای ایران، همراهی اسرائیل با آمریکا در شرایط بعد از جنگ و همراهی با توافق احتمالی است.
*** چه عوامل و عناصری می تواند زمینه شعله ور شدن دوباره جنگ میان طرفین شود؟
مهمترین عنصر در شرایط حاضر نسبت به امکان شروع جنگ یا تمدید آتشبس در کوتاهمدت، برآورد آمریکا و اسرائیل نسبت به شدت تخریب تاسیسات هسته ای ایران در نتیجه حمله نظامی آمریکا و اسرائیل به تاسیسات فردو، نطنز و اصفهان و همچنین اطلاع از سرنوشت ۴۰۰ کیلو اورانیوم ۶۰درصدغنی سازی شده و اطمینان از عدم وجود تاسیسات دیگر است.
اگر اطمینان آمریکا و اسرائیل نسبت به موارد فوق تامین شود که البته با توجه به تعلیق همکاری ایران با آژانس و از بین رفتن امکان بازرسی از تاسیسات کار سختی به نظر میرسد، امکان درگیری مجدد، با لحاظ وضعیت شکننده سیاسی و امنیتی در اسرائیل، عدم تمایل ترامپ به جنگ و نگرانی بالای کشورهای منطقه از بروز جنگ و همچنین عدم تمایل ایران به آغاز جنگی دوباره، کاهش مییابد. روندی که با توافق به صفر نزدیک میگردد اما اگر این اطمینان حاصل نشود و در عین حال توافق شکل نگیرد، امکان بروز مجدد جنگ از سوی اسرائیل زیاد است.
نکته قابل توجه در این زمینه، امکان بروز مجد جنگ میان اسرائیل و ایران فارغ از نقش آمریکاست. واقعیت این است که جنگ اسرائیل و ایران، تابوی درگیری و جنگ میان دوطرف را از بین برده و در صورت تداوم شرایط دشمنی و تخاصم گذشته و حال و فعال بودن متغیرهایی مانند حساسیت دوطرف به توانمندی های تسلیحاتی و هستهای که حداقل در میانمدت میتوان آن را متصور شد، امکان بروز جنگ میان جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل، به راحتی وجود دارد و چه بسا میتوان شاهد تشدید تحرکات ایذایی موقت، مقطعی و محدود مانند گذشته هم بود که این مساله خود میتواند به درگیری گسترده منجر شود.
ایران می تواند سیاست حمایتی خود را از فلسطین با همکاری و هماهنگی با کشورهای اسلامی پیش برد
***به صورت کلی آیا می توان گفت که بعد از جنگ ۱۲ روزه رویکرد سیاست خارجی ایران به خصوص در منطقه دچار تغییر و تحولاتی گردد؟
چشم انداز جنگ و صلح ایران، به رویکرد آینده سیاست خارجی کشور بستگی دارد. به نظر میرسد راهبرد گذشته ایران در حوزه منطقهای مبتنی بر مبارزه ایدئولوژیک و ایدهآلیستی به خصوص در موضوع فلسطین و اسرائیل قابل تداوم نباشد.
تغییر معادلات قدرت در منطقه بعد از حادثه ۷ اکتبر و بعد از آن سقوط بشار اسد در سوریه و جنگ ۱۲ روزه، تغییر مناسبات اعراب با اسرائیل و به نوعی کوتاه امدن اعراب از خواست حدف اسرائیل به تشکیل ۲ کشور اسرائیل و فلسطین، تغییر احتمالی مناسبات ایران با غرب و تقویت مناسبات منطقهای ایران، به طور طبیعی، امکان تداوم رویکرد تقابلی، تخاصمی و یکجانبه ایران در منطقه خصوصا در قبال مساله اسرائیل و فلسطین را کمرنگ میسازد و بازتعریف راهبردهای منطقه ای ایران را ضروری میکند.
این به معنی دست برداشتن ایران از آرمان حمایت از حقوق فلسطینی ها در برابر اشغالگری اسرائیل نیست بلکه این حمایت میتواند با تغییر راهبرد از یکجانبه به راهبرد جمعی و هماهنگ با جهان اسلام و جهان عرب تداوم یابد. امروزه همه کشورهای اسلامی و آزاذیخواه از آرمان فلسطین حمایت میکنند اما به صورت یکجانبه وارد درگیری با اسرائیل نمیشوند. همه کشورهای عربی و کشورهایی مانند ترکیه، پاکستان، مالزی، اندونزی در برابر اسرائیل مواضع تند دارند و در عین حال به شیوه های مختلف از فلسطین حمایت میکنند.
ایران می تواند سیاست حمایتی خود را با همکاری و هماهنگی با کشورهای اسلامی پیش برد.این راهبرد هم حساسیت و تقابل دیگر کشورهای اسلامی را در پی ندارد که بعضا در گذشته باعث رقابت و خنثی شدن تحرکات و فعالیتهای ایران در عراق، سوریه و لبنان میشد هم اینکه اثربخشی بیشتر و موثرتری خواهد داشت و در عین حال حساسیت قدرتهای حامی اسرائیل را کاهش میدهد. البته این رویکرد عملا بعد از حادثه ۷ اکتبر مورد توجه سیاست خارجی ایران در قبال غزه و تجاوزات و جنایات اسرائیل قرار گرفته و ایران تلاش داشته هماهنگ با جهان اسلام چه در سازمان ملل و چه در قالب سازمان کنفرانس اسلامی تحرکات دیپلماتیک خود در قبال فلسطین را دنبال کند و اگر موضوع هسته ای نبود، امکان بروز حمله اسرائیل به ایران کاهش مییافت.
***یکی از مسائل جنگ ۱۲ روزه، مواضع کشورهای عربی منطقه در قبال آن که عمدتا رویکرد حمایتی از ایران داشت، بود. این مساله آین می تواند عنصری مثبت برای سیاست خارجی منطقه ای ایران باشد؟
تجربه تحولات بعد از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و جنگ ۱۲ روزه نشان داد که ایران با اعتمادسازی منطقهای و با همکاری با کشورهای منطقه خصوصا کشورهای حوزه خلیج فارس، میتواند بر چالشهای منطقهای و بینالمللی خود فایق آید. واقعیت این است که جز اسرائیل هیچ دولت منطقه ایران را تهدید سیاسی، امنیتی و اقتصادی برای خود نمی بیند. مهمترین دلیل هم این است که این کشورها به سطح بالایی از توانمندی سیاسی، اقتصادی و امنیتی رسیده اند و مهمتر؛ رشد و بلوغ نظامهای سیاسی در منطقه است که از رقابتهای کور، بیفایده، اقدامات یکجانبه و تحریک کننده گذشته دست برداشته و به این درک رسیده اند که شکوفایی، رفاه و توسعه هر کشوری در منطقه به ثبات و امنیت و توسعه کل منطقه و کشورهای آن متکی است.
در این راستا حل مساله فلسطین و اسرائیل، کاهش حضور نظامی و سیاسی آمریکا در منطقه و تقویت حضور سیاسی و اقتصادی قدرتهای بزرگی مانند چین در متطقه به ثبات سیاسی و توسعه اقتصادی اینده منطقه کمک میکند و ایران باید سیاست منطقهای خود را در این چارچوب تعریف نماید. همبستگی ملی شکل گرفته بعد از جنگ ۱۲ روزه و احیای روحیه وحدت ملی و تقویت سرمایه اجتماعی، پشتوانهای موثر برای پیشگرفتن این رویکرد میتواند باشد.
از فرصت جنگ ۱۲ روزه برای پایان دادن به دشمنی پایدار و تبدیل آن به زمینهای برای بازسازی قدرت ایران باید استفاده کرد
***چشم انداز مناسبات ایران و آمریکا بعد از رویارویی نظامی اخیر را چگونه می بینید؟ آیا اصولا می توان جنگ دیگری را میان دو کشور تصور کرد؟
مجموعه شرایط و تحولات ژئوپولتیکی اخیر به ویژه تجربه جنگ ۱۲ روزه و شکستن تابوی جنگ میان ایران و آمریکا و ایران و اسرائیل و همچنین الزامات منطقهای و نهادی بین المللی و مناسبات قدرت در روابط بین الملل ایجاب میکند که ایران و آمریکا بعد از ۴۵ سال به دشمنی و تخاصم، پایان دهند و به سوی صلح پایدار حرکت کنند.
این مهم در درجه نخست با هدف جلوگیری از تکرار جنگ و تحمیل سناریوهایی سخت حتی تضعیف تمامیت ارضی ایران است.
تداوم وضعیت تخاصم ایران و آمریکا، حتی در صورت عدم بروز جنگی دیگر و با تشدید فشار حداکثری و تقویت تحریم های اقتصادی با سرعت بیشتری ایران را به سوی تضعیف ساختار سیاسی اجتماعی و اقتصادی سوق میدهد. علاوه بر این به نظر میرسد طاقت و توان منطقهای و بین المللی از تداوم خصومت و دشمنی بین ایران و آمریکا، تمام شده و زمانی اگر کشورهایی در منطقه و جهان از این دشمنی برای منافع خود استقبال کرده و حتی بر آن می دمیدند، الان این دشمنی را صلاح بر منافع خود نمی بینند و خواهان پایان آن هستند.
علاوه بر کشورهای منطقه، به جز اسرائیل، قدرتهای بزرگی مانند چین، هند و حتی اروپا مایل به پایان تخاصم ایران و آمریکا هستند. در عین حال پیشبرد برنامه های توسعه ای و تقویت ساختار قدرت به خصوص قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی کشور در گرو این مصالحه و در پی آن رفع واقعی و کامل محدودیتها و تحریمهای اقتصادی است. بدون رفع تحریمهای آمریکا ایران فاقد هر گونه ابتکار عمل و قدرت مانور در عرصه بین المللی است و روند تضعیف جایگاه و موقعیت ایران در دنیا تداوم خواهد یافت. واقعیت این است که مصالحه به معنای تسلیم نیست. اتفاقا مذاکره و توافق خاص و موضوعی بیشتر زمینه تسلیم را فراهم میکند از فرصت جنگ ۱۲ روزه برای پایان دادن به دشمنی پایدار و تبدیل آن به زمینه ای برای بازسازی قدرت ایران باید استفاده کرد.
***برای پایان بحث بپردازیم به تصمیم تروئیکا علیه ایران؛ در خصوص مکانیسم ماشه که ۳ کشور اروپایی به دنبال فعال کردن آن هستند، برخی معتقدند که این ابزار کاغذ پاره است و کارایی فشار بر ایران را ندارد و نباید از فعال شدن ان ترسید.این نگاه را چه طور تفسیر میکنید؟
تحلیلهایی از این دست که عمدتا از سوی برخی گروها و جریانهای سیاسی و رسانهای تندرو مطرح میگردد از همان سنخ تحلیلها و به عبارتی القای اطلاعات و تحلیلهای نادرستی است که منجر به ظهور و بروز خطاهای محاسباتی بزرگ در تصمیم گیری های کلان سیاسی و امنیتی در سال های اخیر شده است. این گروه ها معتقدند که با فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای شورای امنیت، تحریمهای بیشتر آنچه آمریکا به صورت یکجانبه و ثانویه علیه ایران اعمال کرده، ایجاد نخواهد شد در عین حال با توجه به جنگ ۱۲ روزه اخیر، اقدام نظامی با مجوز شورای امنیت علیه ایران صورت نخواهد گرفت. این نگاه کاملا غلط است و می تواند ایران را دچار تنگناهای شدید سیاسی و امنیتی کند.
اولا با بازگشت تحریمهای شورای امنیت عملا تحریمهای آمریکا علیه ایران را قانونمند میکند و در عین کشورهایی که به بهانه هایی قصد دورزدن تحریم های آمریکا را داشتند یا با ایران در اعمال تحریمهای آمریکا به اصطلاح رودربایستی داشتند، توجیه قانونی برای همراهی با تحریمها به دلیل قطعنامههای شورای امنیت خواهند داشت و این مشمول کشورهای منطقه و حتی کشورهایی مانند چین و روسیه نیز خواهد شد عملا با بازگشت تحریم های شورای امنیت منافذ کوچکی که برای دورزدن تحریم ها وجود داشت نیز از بین می رود. در عین حال فعال شدن دوباره قطعانامههای شورای امنیت، خیلی سریع مسیر را برای کشورهایی مانند آمریکا و متحدین آن جهت انجام هرگونه اقدام نظامی با مجوز شورای امنیت را تسهیل می کند و این خطر بزرگی است. لذا با این تحلیل لازم است دستگاه سیاست خارجی هر تلاشی را برای جلوگیری از فعال شدن مکانیسم ماشه انجام دهد چرا که بازگشت به شرایط قبل از مکانیسم ماشه بسیار سخت، سنگین و پرهزینه خواهد بود.
۳۱۵/۴۲