کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش10 عنوان کتاب : کلیله و دمنه نویسنده : ابوالمعالی نصرالله منشی تصحیح و توضیح مجتبی مینوی طهرانی و اگر اين هم نيست ممکن است که سکرات سلطنت و ملال ملوک او را برين باعث می باشد . و يکی از سکرات ملک آنست که هميشه خائنان را […]
کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش10
عنوان کتاب : کلیله و دمنه
نویسنده : ابوالمعالی نصرالله منشی
تصحیح و توضیح مجتبی مینوی طهرانی
و اگر اين هم نيست ممکن است که سکرات سلطنت و ملال ملوک او را برين باعث می باشد . و يکی از سکرات ملک آنست که هميشه خائنان را بجمال رضا آراسته دارد و ناصحان را بوبال سخط ماخوذ .و علما گويند که «در قعر دريا با بند غوطه خوردن و ، در مستی لب مار دم بريده مکيدن خطر است ، و ازان هايل تر و مخوف تر خدمت و قربت سلاطين و نيز شايد بود که هنر من سبب اين کراهيت گشته است ، چه اسپ را قوت وتگ او موجب عنا و رنج گردد ، و درخت نيکو بارور را از خوشی ميوه شاخها شکسته شود ، و جمال دم طاووس او را پراگنده و بال گسسته گذارد
وبال من آمد همه دانش من
چو روباه را موی طاووس را پر
*
شد ناف معطر سبب کشتن آهو
شد طبع موافق سبب بستن کفتار
و هنرمندان بحسد بی هنران در معرض تلف آيند
ان الحسان مظنة للحسد
و خصم امائل فرومايگان و اراذل باشند و بحکم انبوهی غلبه کنند ، چه دون و سفله بيشتر يافته شود . لئيم را از ديدار کريم و ، نادان را از مجالست دانا ، و احمق را از مصاحبت زيرک ملالت افزايد .
و بی هنران در تقبيح حال اهل هنر چندان مبالغت نمايند که حرکات و سکنات او را در لباس دناءت بيرون آرند ، و در صورت جنايت و کسوت خيانت بمخدوم نمايند ، و همان هنر را که او دالت سعادت شمرد مادت شقاوت گردانند
و اگر بدسگالان اين قصد بکرده اند و قضا آن را موافقت خواهد نمود دشوارتر ، که تقدير آسمانی شير شرزه را اسير صندوق گرداند و مار گرزه را سخره و خردمند دوربين را مدهوش حيران و ، احمق غافل را زير متيقظ و شجاع مقتحم را بد دل محترز و جبان خائف را دلير متهور و توانگر منعم را درويش ذليل و فاقه رسيده محتاج را مستظهر متمول.
دمنه گفت : آنچه شير برای تو می سگالد از اين معانی که برشمردی چون تضريب خصوم ملال ملوک و ديگر ابواب نيست ، لکن کمال بی وفايی و غدر او را بران ميدارد ، که جباری است.کامگار و غداريست مکار.اويل صحبت او را حلاوت زندگانيست و اواخر آن را تلخی مرگ.شنزبه گفت:طعم نوش چشيده ام ، نوبت زخم نيش است.و بحقيقت مرا اجل اينجا آورد ، و الا من چه مانم بصحبت شير ؟ من او را طعمه و او در من طامع.اما تقدير ازلی و غلبه حرص و اوميد مرا در اين ورطه افگند
و امروز تدبير از تدارک آن قاصر است و رای در تلافی آن عاجز ، و زنبور انگبين بر نيلوفر نشيند و برايحت معطر و نسيم معنبر آن مشغول و مشعوف گردد تا بوقت برنخيزد ، و چون برگهای نيلوفر پيش آيد در ميان آن هلاک شود . و هرکه از دنيا بکفاف قانع نباشد و در طلب فضول ايستد چون مگس است که بمرغزارهای خويش پررياحين و درختان سبز پرشکوفه راضی نگردد و برآبی نشيند که از گوش پيل مست دود تا بيک حرکت گوش پيل کشته شود.و هرکه نصيحت و خدمت کسی را کند که قدر آن نداند چنانست که بر اوميد ريع در شوره ستان تخم پراگند و ، با مرده مشاورت پيوندد و ، در گوش کرمادرزاد غم و شادی گويد و، بر روی آب روان معما نويسد و ، بر صورت گرمابه بهوس تناسل عشق بازد .دمنه گفت:از اين سخن درگذر و تدبير کار خود کن.شنزبه گفت :چه تدبير دانم کرد؟و من اخلاق شير را آزموده ام ، در حق من جز خير و خوبی نخواهد بود ، لکن نزديکان او در هلاک من می کوشند ، و اگر چنين است بس آسان نباشد ، چه ظالمان مکار چون هم پشت شوند و دست در دست دهند و يک رويه قصد کسی کنند زود ظفر يابند و او را از پای درارند ، چنانکه گرگ و زاغ و شگال قصد اشتر کردند و پيروز آمدند .دمنه گفت:چگونه بود آن؟ گفت:
آورده اند که زاغی و گرگی و شگالی در خدمت شيری بودند و مسکن ايشان نزديک شارعی عامر.اشتربازرگانی در آن حوالی بماند بطلب چراخور در بيشه آمد.چون نزديک شير رسيد از تواضع و خدمت چاره نديد شير او را استمالت نمود و از حال او استکشافی کرد و پرسيد :عزيمت در مقام و حرکت چيست ؟ جواب داد که:آنچه ملک فرمايد .شير گفت:اگر رغبت نمايی در صحبت من مرفه و ايمن بباش.اشتر شاد شد و دران بيشه ببود . و مدتی بران گذشت . روزی شير در طلب شکاری می گشت پيلی مست با او دوچهار شد ، و ميان ايشان جنگ عظيم افتاد و از هر دو جاب مقومت رفت ، و شير مجروح ونالان باز آمد ؛ و روزها از شکار بماند . و گرگ و زاغ و شگال بی برگ می بودند . شير اثر آن بديد و گفت : می بينيد در اين نزديکی صيدی تا من بيرون روم و کار شما ساخته گردانم ؟
ايشان در گوشه ای رفتند و با يک ديگر گفت: در مقام اين اشتر ميان ما چه فايده؟ نه ما را با او الفی و نه ملک را ازو فراغی.شير را بران بايد داشت تا او را بشکند ، تا حالی طعمه او فرونماند و چيزی بنوک ما رسد . شگال گفت : اين نتوان کرد ، که شير او را امان داده ست و در خدمت خويش آورده . و هرکه ملک را بر غدر تحريض نمايد و نقض عهد را در دل او سبک گرداند ياران و دوستان را در منجنيق بلا نهاده باشد و آفت را بکمند سوی خود کشيده .زاغ گفت:آن وثيقت را رخصتی توان انديشيد و شير را از عهده آن بيرون توان آورد ؛ شما جای نگاه داريد تا من بازآيم.
نظرات و تجربیات شما
-
عالی بود 🙂
-
نوشته کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش۱۰ خوب بود. بیشتر به قسمت سرگرمی و عکسهای روز توجه کنین.
-
omidvaram moafagh bashid
-
bishtar be bakhshe sargami site va aksha residegi konid
-
dar chonin garni ke vahshat hakem ast…:(
-
نوشته های ابوالمعالی نصرالله منشی خوبه 🙂
-
مشت می کوبم بر در پنجه می سایم بر پنجره ها من دچار خفقانم خفقان درها را باز کنید
-
واقعا نوشته خوبییه. من همیشه سایتتون را چک میکنم.
-
نوشته بدی نبود… اما کاش… :-p
-
زحمت زیادی کشیدین. سایت خوبی دارین. موفق باشین.
-
سایت خوبی دارید. مخصوصا نوشته کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش۱۰ جالب بود.
-
خیلی هم خوب…جالبترین قسمت فال و طالع بینی سایته
-
از زحماتتان متشکرم. :-p
-
مطالب قشنگیه
-
همین طور ادامه بدین … موفق باشید.
-
نوشته کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش۱۰ خوب بود. بیشتر به قسمت سرگرمی و عکسهای روز توجه کنین.
-
مشت می کوبم بر در پنجه می سایم بر پنجره ها من دچار خفقانم خفقان درها را باز کنید
-
قسمت های طنز و سرگرمی را بیشتر کنید.
جالب بود. سرعت دانلود کتابها واقعا عالیه. دستتون درد نکنه.