کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش9 عنوان کتاب : کلیله و دمنه نویسنده : ابوالمعالی نصرالله منشی تصحیح و توضیح مجتبی مینوی طهرانی چون دمنه از اغرای شير بپرداخت و دانست که بدم او آتش فتنه از آن جانب بالا گرفت خواست که گاو را ببيند و او را هم بر باد نشاند […]
کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش9
عنوان کتاب : کلیله و دمنه
نویسنده : ابوالمعالی نصرالله منشی
تصحیح و توضیح مجتبی مینوی طهرانی
چون دمنه از اغرای شير بپرداخت و دانست که بدم او آتش فتنه از آن جانب بالا گرفت خواست که گاو را ببيند و او را هم بر باد نشاند ، و بفرمان شير رود تا از بدگمانی دور باشد ، گفت :يکی شنزبه را بينم و از مضمون ضمير او تنسمی کنم؟ شير اجازت کرد . دمنه چون سرافگنده ای انده زده بنزديک شنزبه رفت.
شنزبه ترحيب تمام نمود و گفت :روزهاست تا نديده ام ، سلامت بوده ای ؟ دمنه گفت :چگونه سلامت تواند بود کسی که مالک نفس خود نباشد ، اسير مراد ديگران و هميشه بر جان و تن لرزان ، يک نفس بی بيم و خطر نزند و يک سخن بی خوف و فزع نگويد ؟ گاو گفت :موجب نوميدی چيست ؟ گفت :آنچه در سابق تقدير رفته است جف القلم بما هو کائن الی يوم الدين . کيست که با قضای آسمانی مقاومت يارد پيوست؟ و در اين عالم بمنزلتی رسد و از نعمت دنيا شربتی در دست او دهند که سرمست و بی باک نشود ؟ و برپی هوا قدم نهد و در معرض هلاک نباشد؟ و بازنان مجالست دارد و مفتون نگردد؟ و بلئيمان حاجت بردارد و خوار نشود ؟ و با شرير و فتان مخالطت گزيند و در حسرت وندامت نيفتد ؟ و صحبت سلطان اختيار کند و بسلامت جهد؟
شنزبه گفت :سخن تو دليل می کند برآنچه مگر ترا از شير نفرتی و هراسی افتاده است .گفت : آری ، لکن نه از جهت خويش ، و تو می دانی سوابق اتحاد و مقدمات دوستی من با خود ، و عهدهايی که ميان ما رفته ست در آن روزگار که شير مرا نزديک تو فرستاد هم مقرر است ، و ثبات من بر ملازمت آن عهود و رغبت در مراعات آن حقوق معلوم .و چاره نمی شناسم از اعلام تو بدانچه تازه شود از محبوب و مکروه و نادر و معهود .
شنزبه گفت :بيار ای دوست مشفق و يار کريم عهد. دمنه گفت که :از معتمدی شنودم که شير بر لفظ رانده ست که «شنزبه نيک فربه شده ست و بدو حاجتی و ازو فراغتی نيست ، وحوش را بگوشت او نيک داشتی خواهم کرد ».چون اين بشنودم و تهور و تجبر او می شناختم بيامدم تا ترا بياگاهانم و برهان حسن عهد هرچه لايح تر بنمايم و آنچه از روی دين و مودت و شرط حفاظ و حکم فتوت بر من واجب است به ادا رسانم.
از عهده عهد اگر برون آيد مرد
از هرچه گمان بری فزون آيد مرد
و حالی بصلاح آن لايق تر که تدبيری انديشی و بر وجه مسارعت روی بحليت آری مگر دفعی دست دهد و خلاصی روی نمايد .
چون شنزبه حديث دمنه بشنود ، و عهود و مواثيق شير پيش خاطر آورد – و در سخن او نيز ظن صدق و اعتقاد نصيحت می داشت – گفت واجب نکند که شير بر من غدر انديشد ، که ا زمن خيانتی ظاهر نشده ست ، لکن بدروغ او را بر من آغاليده باشند و بتزوير و تمويه مرا در خشم او افگنده . و در خدمت او طايفه ای نابکارند همه در بدکرداری استاد و امام ، و در خيانت و درازدستی چيره و دلير ، و ايشان را بارها بيازموده است و هرچه از آن باب در حق ديگران گويند بران قياس کند . وهراينه صحبت اشرار موجب بدگمانی باشد در حق اخيار ، و اين نوع ممارست بخطا راه برد چون خطای بط.
گويند که بطی در آب روشنايی ستاره ديد ، پنداشت که ماهی است ، قصدی می کرد تابگيرد و هيچ نمی يافت . چون بارها بيازمود و حاصلی نديد فروگذاشت . ديگر روز هرگاه که ماهی بديدی گمان بردی که همان روشنايی است قصدی نپيوستی.و ثمرت اين تجربت آن بود که همه روز گرسنه بماند.
و اگر شير را از من شنوانيده اند و باور داشته است موجب آزمايش ديگران بوده است و مصداق تهمت من خيانت ايشان است .
و اگر اين هم نيست و کراهيت بی علت است پس هيچ دست آويز و پای جای نماند . چه سخط چون از علتی زايد استرضا و معذرت آن را بردارد ، و هرچه برزق و افترا ساخته شود اگر بنفاذ رسد دست تدارک ازان قاصر ، و وجه تلافی دران تاريک باشد.که باطل و زور هرگز کم نيايد و آن را اندازه و نهايت صورت نبندد.
و نمی دانم در آنچه ميان من و شير رفته است خود را جرمی ، هرچند در امکان نيايد که دو تن بايک ديگر صحبت دارند ، و شب و روز و گاه و بيگاه بيک جا باشند ، و در نيک و بد و اندوه و شادی مفاوضت پيوندند چندان که تحرز و تحفظ وخويشتن داری بکار توانند داشت که سهوی نرود.چه هيچ کس از سهو و زلت خالی و معصوم نتواند بود ، و هرگاه که بقصد و عمد منسوب نباشد مجال تجاوز اغماض اندران هرچه فراخ تر است . و نيز هيچ مشاطه جمال عفو و احسان مهتران را زشتی جرم و جنايت کهتران نيست
والضد يبرز حسنه الضد
و اگر بر من خطايی خواهد شمرد جز آن نمی شناسم که در رايها جای جای برای مصلح خبرت او را خلافی کرده ام ، مگر آن را بر دليری و بی حرمتی حمل فرموده است .و هيچ اشارت نبوده ست که نه دران منفعتی و ازان فايده ای ظاهر بحاصل آمده است . و با اين همه البته بر سر جمع نگفته ام ، و دران جانب هيبت او برعايت رسانيده ام ، و شرط تعظيم و توقير هرچه تمامتر بجای آورده . و چگونه توان داشت که نصيحت سبب وحشت و خدمت موجب عداوت گردد؟
دارو سبب درد شد ، اينجا چه اميد است
زايل شدن عارضه و صحت بيمار!
و هرکه از ناصحان در مشاورت و از طبيبان در معالجت و از فقها در مواضع شبهت به رخصت و غفلت راضی گردد از فوايد رای راست و منافع علاج بصواب و ميامن مجاهدت در عبادت بازماند .
نظرات و تجربیات شما
-
خیلی هم خوب…جالبترین قسمت فال و طالع بینی سایته
-
مطالب قشنگیه
-
سایت باید جامع و فراگیر باشه هنوز کار زیاده و امیدوارم تا آخر همین طور ادامه بدین :دی
-
از زحمات تمام افرادی که در سایت پارسی وی فعالیت می کنن تشکر میکنم.
-
مطلب خوبیه. قسمت دانلود کتاب کتابهای صوت مخصوص موبایل هم اضافه کنید.
-
نوشته های ابوالمعالی نصرالله منشی جالب توجه بود. ممنون از زحماتتان.
-
با قدرت ادامه دهید… پایان شب سیه سپیدد است… 🙂
-
سایت باید جامع و فراگیر باشه هنوز کار زیاده و امیدوارم تا آخر همین طور ادامه بدین :دی
-
نوشته های ابوالمعالی نصرالله منشی خوبه 🙂
-
زیبا بود.
-
سایت کامل و خوبی دارین.
-
اگر اخبار متنوع تر شود بهتر میشود. امیداورم موفق باشین.
-
خوب بود…اگر اخبار متنوع تر شود بهتر میشود. امیداورم موفق باشین.
-
زحمت زیادی کشیدین. سایت خوبی دارین. موفق باشین.
-
تمام مطالب ابوالمعالی نصرالله منشی را خوندم برام مفید بود و جالب.
-
نوشته بدی نبود… اما کاش… :-p
-
نوشته خوبی بود. لطفن مدلهای لباس و مو و ارایش را بیشتر کنین
-
زیبا بود.
موفق و پیروز باشید 🙂