امروز: پنجشنبه, ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ / قبل از ظهر / | برابر با: الخميس 17 شوال 1445 | 2024-04-25
کد خبر: 1091 |
تاریخ انتشار : 12 آبان 1391 - 22:30 | ارسال توسط :
ارسال به دوستان
پ

کتاب اورازان نوشته جلال آل احمد قسمت سوم عنوان کتاب : اورازان نويسنده : جلال آل احمد   اورازان شانه ميگ -شانه نساجی شفر-گزن- آلت بريدن چرم شلت – درختی است شبيه تبريزی .سفيدار شلم – شلغم شو – شب شوپرک-شب پره شوشک-شاخه های باريک بد که با آن سبد می سازند . شوکن – […]

کتاب اورازان نوشته جلال آل احمد قسمت سوم

عنوان کتاب : اورازان

نويسنده : جلال آل احمد

 

اورازان

شانه ميگ -شانه نساجی

شفر-گزن- آلت بريدن چرم

شلت – درختی است شبيه تبريزی .سفيدار

شلم – شلغم

شو – شب

شوپرک-شب پره

شوشک-شاخه های باريک بد که با آن سبد می سازند .

شوکن – شبانه

شيرانگن -علف شيرداری که از شير آن برای زخم بندی استفاده می کنند.

شرپت-غذايی از شير

شيلانک-زردآلو

صب-صبح

صفره-صرفه

صو-صاف

فينی- بينی

قاب-قوزک پا

قار-قهر

قاچی لی- برهنه

قاطر-استر

قبرقه-استخوان کنف ، کعب

قته ميت – قطع اميد  ، نااميد شدن

قرت – گلو ، حلقوم

قرته بنی – سنجاق زير گلو

قرمز-قرمز

قره افتو- دولچه مسی بزرگ

قزان-ديگ

قسر-چارپای نازا، يا تاکنون نزاييده

قلاچ-کلاغ

قلبال-غربال

قليون ناهار-صبحانه ، چاشت

قو- چوب پوسيده مخصوص که برای آتش گيرانه بکار می بردند.

قياق-يک نوع سرشير است که از روی ماست تازه می گيرند.

کاچه ليس-قاشق بزرگ چوبی گود ، چمچه

کارتن – عنکبوت

کاهار – بزغاله سه ساله

کاوی – ميش آبستن

کبود – آبی

کتاه – کوتاه

کتر – کبوتر، اسم بسياری از زنان اهالی

کتره – قاشق چوبی صاف و بزرگ

کتری- قوری مسی

کرس-اسطبل بره و بزغاله

کشی – تنک قاطر

کشکوروت -کلاغ سياه ، سفيد و دراز دم

کلبر-سوراخ هواکش تنور

کلتوک – سرشير

کلشک- کوپای گندم نکوبيده

کله پچ- ديزی مسی

کله -اجاق

کله کولی-بز نر

کليجه – شولا ی نيم تنه

کليک – يک نوع تيغ است ، علف

کم – زنبور زرد کوچک (گته کم ، زنبور قرمز بزرگ)

کما – علف خوشبويی است شبيه شبت که علوفه چارپا است .

کندس – ازگيل

کنديل – کندو

کوپا- کوپای علف يا گندم.

کوس – فشار ، زور

کولی – بز

کولاچيه – چمباتمه

کوک – کبک(در لهجه اهالی نسا- دزج)

کيچيک – کوچک

کيشکه – آدم نحيف و ريزه

کيلی – قفل ، کلون در

کين تلق – در کونی

گافه – ويرانه(؟)

گپ- حرف ، سخن

گت – بزرگ

گت ننه – مادر بزرگ

گدوک – راه پيج و خم دار روی کوه

گردستن – شدن

گرچلک – سبد

گرز – علف خوسبوی کوهی است

گسنه – گرسنه

گل – خاک ( فقط در مورد زيارت اموات – سرخاک رفتن بکار می رود )

گنگ- ناوکوچکی که ته تنوره آسياب ميگذارند.

گوآلو- آلوی کوهی(اهالی نسا آلو را هيلو می گويند .)

گور – تاريکی زياد

گورس -ارزن

گوره ماس – غذايی است از شير و ماست .

گوزور- تاپاله

گوهان -گاوآهن

گون – تيغ کوهی صمغ دار تندسوز

گيل داس – داس سنگين هيزم شکنی

لار- چمن پرپشت

لنگری – بشقاب بزرگ و گود مسی

لوچه – لب

ليله – نی نی ، کودک خردسال

ماچکول- سوسمار بزرگ

مار – مادر

مارزله دار-سوسمار باريک و کوچک

مرجو-عدس

مرغانه – تخم مرغ

مزار – گورستان

مشتر – مشتری ، خريدار

مکو – ماکو

مگس – زنبور عسل

مهل – مهلت

مورچانه-مورچانه

ميجک -مژه

ناهار – قبل از ظهر

نظامی -شلوار شهردوز

نمازير – عصر

(اهالی نسا از دهات مجاور اورازان نماشدير گويند)

نهره- کوزه سفالی بزرگی که يک دسته دارد و در آن ماست ميزنند و کره می گيرند .

نو – ناو ، دره

نومزا-نامزد

واش- علوفه ، علف

وجار – بوته ای کوهی که دامنه های ريز قرمز می دهد.

وز- پهلو

ورده – غلطک نان پختن

ورزو- گاو نر

وره – بره

وره کولی – بزغاله

ول – کج . ضد راست

ولگ -برک

ولک – قلوه

وند – بند

وی – بد

ويدار- درخت بيد

ويگيتن – گرفتن

هاخری ين – خريدن

هاداين – دادن

هاکشيدن- کشيدن

هيرم – نرم .(برای اينکه زمين را بشخم بزنند قبلا در آن آب می بندند . اين عمل هيزم است .)

هيمه – هيزم

يال – کودک .بچه

                                    10

الف- چند تعبير و جمله و مثل اوارازانی

افتوی دل – ميان آفتاب

ايسه مينی ديه – حالا می بينی ديگر ، الان می بينی ديگر

اينجه کتيه – اينجا افتاده (اينديا بکته – اينجا افتاده )

خانه کی يی شينه ؟ خانه مال کيست ؟(شکی کيا – اينجا مال کيست )

اينه تندوری ميان دشانين – اينرا مطان تنور بتکانيد

باروله – بارکج است .(باريانه – بارکج است )

بدادروابو- بگذار در باز باشد.( بدر برآ چردبی – بگذار در باز باشد.)

بشيم خاکی سر- برويم سر قبرستان

بيومنی وربنشين – بيا پهلوی من بنشين

بوسسته به – گسيخته بود

پامی بن تيخ بگنيه – کف پايم تيغ رفته است .

پايست – پاشو . بايست

پدرسوته – پدر سوخته .(بروی پدر تکيه می کنند )

پيش ميکوه – جلو می افتد . (پرونی ميجينه – جلو می زند )

تمان گردی – تمام شد . (تمونی آکر – تمام کرد .)

تنقولی بزيه – شکمش را پر کرده . سير و پر خورده

چاقوره صوبدا – چاقوش را تيز کرد.

چبه اوی پيش استای -چرا پيش او ايستاده ای؟

خادر گلو خادر پلو – خواه در گلو خواه در پهلو

دل شو- برو بيرون . برو ميان برو تو .(بشه بر- برو بيرون )

در کيليه – در قفل است .

دهوا مرفه می کنی ؟ – دعوا مرافعه می کنی ؟

ديميتی بشو – صورتت را بشوی .

ردآبه پرون چشماها – از جلوی چشمم دور شو .

راه انگن – راه بينداز

ريش کفن پيت – ريش بکفن پيچيده (فحش است)

قرت انگن – قورت بده

کلا بمند – کلاه مانده . يعنی بميری و کلاهت بی صاحب بماند (فحش است .)

کوس صبت مينی – حرف زور می زنی.

کوهستان کمگستانه – کوهستان کمکستان است

کيبا نو پسينه د در ميشو – کدبانو از پستوی پر در ميآيد .

مردگانی خدا زنکانن – خدای مردان زنانند.

ميخاس نيلی – ميخواستی نگذاری .

نکن اچان – آنطور نکن .

وسه – بس است .

ويشه – پس ميآيد .

ب – دو لالايی

لالالالا حبيب من

خدا کرده نصيب من

دختر دارم فاطمه سلطان

پسردارم محمد نام

لالالالا حبيب من

خدا کرده نصيب من

ورونده هاش نقره داره

اشکم پيچش قلمکاره

لالالالا حبيب من

خدا کرده نصيب من

دختر دارم سه و چاهار

گت ترينش منی يادگار

کيچيکينش منی به بدار

لالالالا حبيب من

خدا کرده نصيب من

2

لالالالا گل قالی

بابات رفته جايش خالی

لالالالا گل گندم

ترا گهواره می بندم

لالالالا گل فندق

ننت رفته سر صندوق

لالالالا گل خوينه

گدا آمد در خونه

لالالالا گل زيره

ببات رفته زن بگيره

ننت از غصه می ميره

لالالالا می مهپاره

پلنگ سرکوه چه ميناله

ج – دو بازی بچگانه

دمداری – در حدود پانزده تا از دخرها (بازی تنها دختران است ) دنبال هم رديف می شوند و پشت هم را می گيرند . جلويی آنها جلودار است و جواب گو.غير از اين عده يکنفر گرگ می شود و مثلا بسراغ گله می آيد در حاليکه ميگويد «گرگم و گله می برم » و جلودار از عده خود حفاظت می کند که «چوپانان نمی گذارند » البته دست آخر گرگ قايق می شود و يکی يکی عده را می گيرد و از صف جدا می کند و بگوشه ای می برد و مينشاند . وقتی همه بآن گوشه برده شدند دست يکديگر را می گيرند و باز يکيشان پيش می افتد . پرسان پرسان که «راه مازندران کجاست ؟» ديگری جواب می دهد «از اين جاست » بعد همه با هم می گويند «سلقم – سلقم » و بعد هرکدام سر جای خود چرخی می زنند و دوباره دست يکديگر را می گيرند اين سر و آن سر صف را می کشند و زورآزمايی می کنند. هرکدام از بازيکنان که دستش رها شد باخته است وبايد درکونی (کين تلق) بدهد.

خرپشت خرواز – مثلا بازی کنان ده نفرند (بازی هم پسرانه است و هم دخترانه اما مختلط نيست) بدو دسته پنج نفری تقسيم می شوند و بوسيله طاق يا جفت معين می کنند که کدام دسته سوار باشد و کدام دسته پياده . يا کدام دسته «خرواز» و کدام دسته «خرپشت» . بعد در اطراف کوچه يا ميدان خرپشت ها دور از هم کنار ديوار خم می شوند و دستشان را بديوار می گذارند و پنج نفر ديگر روی کول آنها سوار می شوند . سوار اولی کلاهش را بر می دارد و برای سوار ديگر پرتاب می کند . و می گويد «شنبه» واو کلاه را برای نفر بعدی پرتاب می کند و ميگويد «يکشنبه » و او برای بعدی و می گويد «دوشنبه » همينطور کلاه را برای هم پرتاب ميکنند و روزهای هفته را يک بيک نام ميبرند تا جمعه . و بعد دسته ها عوض می شود . اما اگر از دسته سوار کسی نتواند کلاهی را که برايش پرتاب شده در هوا بگيرد قبل از اينکه بجمعه برسد بازی برميگردد. يعنی سوارها پياده می شوند و پياده ها که تا بحال سواری ميداده اند بدوش آنها بالا می روند . و همينطور بازی ادامه دارد تا خسته شوند يا دلشان را بزند.

د – قصه

پيرمرد مسافری از راه رسيد و در خانه پيرزنی را زد  . درکه باز شد گفت :

-«دبی اما – دبی شما – مهمون نمی خاد خونه شما ؟»

پيرزن گفت : بسم الله و پيرمرد را برد توی اطاق نشاند و آب برد که پاهايش را بشويد . پيرمرد پاهايش را که شست و استراحت کرد بصدا درآمد که :

-«دبی اما – دبی شما – قليون نمی خاد مهمون شما؟»

پيرزن رفت و قليان خودش را چاق کرد آورد و نشست با هم درد دل کردند تا مدتی از شب گذشت و پيرزن برخاست که برود و بخوابد . باز پيرمرد درآمد که :

-« دبی اما – دبی شما – قاتق نمی خاد مهمون شما ؟»

پيرزن شنيد و رفت سفره آورد  و نان و قاتقی برای مهمان گذاشت . پيرمرد شامش را که خورد صاحبخانه سفره را جمع کرد و رفت که بخوابد . باز پيرمرد بصدا درآمد که :

-« دبی اما – دبی شما – ورخست (بغل خواب)نمی خاد مهمون شما؟»

پيرزن اين را که شنيد عصبانی شد رفت سيخ تنور را برداشت و آمد و پيرمرد را از خانه بدر کرد.

«اين قصه را سيده گلزار پيرزن 65 ساله گفته .»

                                    11

                        چند نکته ی دستوری

الف – وضع صفت و موصوف

در لهجه اهالیب اوارازان صفت هميشه قبل از موصوف می آيد . با اين وضع که آخر صفت هميشه مفتوح است . قرمزبز= بز قرمز. گته قزان = ديگ بزرگ . تله کاسه = کاسه تلخ (تلخ کاسه)

ب – وضع مضاف و مضاف اليه

نيز مضاف اليه هميشه قبل از مضاف درميآيد . با اين فرق که کسره مضاف بصورت اشباع شده (ياء) در آخر مضاف اليه در ميآيد . مثل : يزدان بخشی قبری ديم = نزديک قبر يزدان بخش. اسکولی ميان = ميان غار . پايی بن = بن پا . بزانی شير = شيربزها . اوری پيش = پيش او .

ج – علامت مفعول صريح (را )

(را) علامت مفعول صريح در لهجه محلی بصورت راء مفتوح خلاصه ميشود نه بصورت راء مضموم که در لهجه تهران است . و در اغلب موارد نيز (ر) حذف می گردد و مفعول صريح فقط بعنوان علامت مشخص (فتح)ای را حفظ می کند . مثل : چاقوره صوبدا= چاقو را تيز کرد . اينه تندوری ميآن دوشانين = اينرا ميآن تنور بتکانيد .

د- حرف اضافه (از)

حرف اضافه (از) بصورت (دی) و در دنبال کلمه می آيد نه پيش از کلمه . چه در مورد مفعول بواسطه و چه در موارد ديگر. مثل : پيه رش صحرا دی بيومه = پدرش از صحرا آمد . اوره خودی راست کرد = او را از خواب بيدار کرد .

ه – محل حرف نفی

در افعالی که پيشوند دارند مثل : هاکشين = کشيدن . هاکتی ين = افتادن . هاخرين = خريدن . دمبستن = بستن . دمی نی ين = گذاشتن . ويگی تن = گرفتن . حرف نفی پس از پيشوند درميايد .مثل : هانکشی = نکشيد . هانخری =نخريد . دنمی بنده =نمی بندد . دنی نن = نميگذارد . و نمی گيره = نمی گيرد. اما افعالی که با حرف اضاف «ب» استعمال می شوند از اين قاعده مستثنی هستند . و نيز در فعل نهی اين قاعده مرعی نيست .

و- فعل(است)

فعل معين «است» که در آخر کلمات درلهجه تهران بصورت کسره خلاصه می شود (مثل سفيده =سفيداست ) درلهجه محلی بصورت فتحه خلاصه می شود .مثل :باروله=بار کج است . کوهستان کمکستانه = کوهستان کمکستان است .

ز- جمع فقط با (ان)

تقريبا بدون استثنا تمام انواع اسامی در لهجه محلی با (ان) جمع بسته می شوند . در تمام ايامی که راقم اين سطور در آن نواحی بسر برده است حتی يکبار بخاطر ندارد که اسمی با علامت جمعی غير از (ان) جمع بسته شده باشد . مثل: ريکان= ريگها . داران= درخت ها .  يالان = بچه ها . سيفان = سيب ها و الخ.

ح – علامت نسبت

«ای» علامت نسبت درز بان رسمی است مثل تهرانی و پايينی . گرچه گاهی «اين» هم در اينمورد بکار می رود . اما در لهجه اوارازان علامت نسبت همشه «اين» است . در اخر کلمه . حتی اگر اسم منسوب هم جمع بسته شود باز چيزی از اين پسوند نمی افتد . مثل : جوارين =بالايی . جيرين = زيری. نسايين = تهرانين = تهرانی و الخ.

                        چند نکته مربوط به صوت شناسی

الف- قلب و تحريف کلمات عربی

 اغلب کلمات عربی مورد استعمال در لهجه محلی بصورت مخصوصی نرمش يافته يا قلب و تحريف می شود . در مثال های زير ، بعنوان مثال در اغلب موارد (ع) يا افتاده است يا بصورت (ه) در آمده .

دعوا          دهوا

صاف        صو

صرفه       صفره

مزرعه     مزرعا

ساعت      ساهت

قطع اميد      قته ميت

ب- تبديل حروف

1- حروف «غ- ق» در لهجه محلی اغلب بصورت «خ» درميآيد .

مثلا در لغات زير :

تيخ – وخت – چخماخ که بترتيب بجای تيغ – وقت – چخماق بکار می رود .

2- حرف «ز» در لهجه محلی اغلب بصورت «ج» درمی آيد و گاهی بصورت «ک» در لغات زير :

جير – پوجار – دميجار – ريک ، که به ترتيب بجای زير – پاافزار – ديمی زار – ريز ، می آيد .

3- تبديل حرف «ب» است به «ف» . در لغات زير :

سيف – جيف – فينی – زفان ، که به ترتيب به جای سيب و جيب و بينی و زبان ، می آيد و بالعکس «رف» در لهجه محلی «رب» می شود .

4- معادل حرف «ر» کلمات فارسی در کلمات محلی اغلب «ل» بکار می رود . در لغات زير :

چل – غلبال – چمبله – اصطل – بلگ – اوسال ، که بترتيب به جای چرخ – غربال – چمبره – استخر – برک و افسار می آيد .

5- «ه» غير ملفوظ در آخر کلمات فارسی در لهجه محلی در برخی موارد به صورت «ک» می آيد . گاهی ماقبل مضموم و گاهی ماقبل مفتوح .اما اين «ک» هيچوقت ما قبل مکسور نيست . مثلا در لغات زير :

خالک – شوپرک – اسپرک ، که بترتيب بجای خاله – شب پره – اسپره می آيد .

ج- تشديد حروف

1- در لهجه محل حرف «چ» اگر ميان دو حرف صدادار قرار گرفته باشد بشرط اينکه مصوت دومی بلند ، يعنی «آ-او-ای» باشد ، مشدد است . در کمات :

قاچی لی – گورا چان -اچين واچان – بواچال – کولاچيه و غيره…

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید

    تعداد نظرات منتشر شده: 8
    1. نویسنده :یکی.یه.دونه

      کتاب اورازان نوشته جلال آل احمد قسمت سوم بخش گالری هنرمندان را نیز کاملتر کنید.

    1. نویسنده :رامین.رامین

      matlab khobi bood…moafagh bashid

    1. نویسنده :از.ونوس

      مطلبه خوبیه.از کتاب های سایت خیلی استفاده کردیم خصوصا کتابهای نایابی که قرار داده اید.

    1. نویسنده :جوانی

      از زحمات تمام افرادی که در سایت پارسی وی فعالیت می کنن تشکر میکنم.

    1. نویسنده :ازگل

      مطالب قشنگیه

    1. نویسنده :قشنگ

      عالی بود 🙂

    1. نویسنده :حسن.زاده

      matlab khobi bood…moafagh bashid

    1. نویسنده :محسن

      کتاب اورازان نوشته جلال آل احمد قسمت سوم خوبه!!!