كليساهاى پويا ( مطالعهاى در زمينة پيشرفت و توسعة دينى در كانادا) مقدمه: كتاب كليساهاي پويا Restless Churches – اثر رجينالد بايبى (Reginald W.Bibby) استاد جامعهشناسى دانشگاه لث بريج (Lethbridge) است. اين كتاب اطلاعات مفيدى دربارة پيشرفت و توسعة دين در كانادا ارائه ميكند. نويسنده معتقد است كه مذهب در حال بازگشت به كانادا […]
كليساهاى پويا
( مطالعهاى در زمينة پيشرفت و توسعة دينى در كانادا)
مقدمه:
كتاب كليساهاي پويا Restless Churches – اثر رجينالد بايبى (Reginald W.Bibby) استاد جامعهشناسى دانشگاه لث بريج (Lethbridge) است. اين كتاب اطلاعات مفيدى دربارة پيشرفت و توسعة دين در كانادا ارائه ميكند.
نويسنده معتقد است كه مذهب در حال بازگشت به كانادا است. او اين ادعا را با ارائة اعداد و ارقام همراه مىكند. نويسنده با ارائة گزارشهاى رسانهها نشان مىدهد كه تعداد جوانان و بزرگسالان كانادايى معتقد به خدا افزايش يافته و تمايل آن براى ارتباط با كليسا بيشتر شده است.
اين نويسنده پيش از اين نيز با نگارش و چاپ كتاب (Restless God) توان خود را در عرصة طرح مباحث نو در حوزة دين به رخ كشيده است بهطوريكه كتاب مزبور نيز با موفقيت و فروش بالايى همراه گشت.
اين مطالعات نتيجة تحقيقات فشردة وى بين سالهاي 1975 تا 2000 ميلادي در مورد بزرگسالان و جوانان كانادايى است. همچنين او از سال 2001 تا 2002 در مورد گروههاى نمونة 200 نفرى در سراسر كشور مطالعه كرده است. او از مطالعات خود به اين نتيجه رسيد كه اين كشور به لحاظ مذهبى بسيار پويا است.
دكتر ريجنالد بايبى درحال حاضر رياست Board of Governors Research را در گروه جامعهشناسى دانشگاه لث بريج بر عهده دارد. او از سال 1970 تاكنون در مورد عادات اجتماعى كاناداييها تحقيق كرده كه نتايج آنها در نشريات معتبر دولت كانادا به چاپ رسيده است. او 9 كتاب پرفروش هم به بازار نشر عرضه كرده است.
هدف از نگارش كتاب «كليساهاى پويا» ارائة برخى يافتهها و بررسي برخى موانع و مشكلات گروههاي مذهبي در كانادا و نيز پاسخ به پرسشهاي آنان است. نويسنده اميدوار است كه نتايج به دست آمده حس معنويت خوانندگان را افزايش دهد و زندگى آنان را بهتر كند. به اعتقاد او ايمان نقش مهمى در زندگى فردى و اجتماعى دارد و اين برعهدة گروههاى مذهبى است كه اين واقعيت را آشكار نمايند و معنويت را پررنگتر جلوه دهند. او ميخواهد در اين كتاب نشان دهد چگونه كليساهاى كانادا مىتوانند در تجديد حيات دينى در اين كشور سهيم باشند.
نويسنده، اين كتاب را كارى شخصى نميداند، بلكه آنرا حاصل تلاش 000/20 نفر از بزرگسالان و جواناني مىداند كه در طرحهاى تحقيقات ملى از سال 1975 به اين سو؛ شركت كردهاند و آنها در آنچه ما امروزه دربارة دين در جامعة كانادا مىدانيم، سهيم هستند.
كتاب «كليساهاى پويا» داراى يك مقدمه، هفت فصل و يك سخن پايانى است. نويسنده در مقدمة كتاب، بهعنوان يك جامعهشناس معتقد است برخى عقايد به علل و عوامل بشرى يا عواملى تجربى، بستگى ندارند. به نظر وى اعتقاد بهوجود خداوند از امورى است كه نمىتوان آنرا از طريق عوامل اجتماعى و روانشناختي مشاهده نمود. وى بر اين باور است كه نمىتوان ارتباط مستقيم خداوند با بشر را بهطور تجربى ثابت كرد، اما مىتوان آنرا فرض نمود و اين بر عهدة ماست كه چنين فرضى را رشد داده و بالنده كنيم.
به عقيدة وى مىتوان با نظر سنت آگوستين موافق بود كه روح ما پوياست و اين امكان هست كه موجودى اين روح را پويا و زنده نگه دارد. آقاى بايبى در اين مقدمه، خود را بهعنوان خداشناس و موحدى معرفى مىكند كه معتقد بهوجود خداوندى است كه در سرتاسر زندگى، حضور او درك ميشود.
وى تصريح مىكند كه هدف اين كتاب بهطور عمده، پيشرفت و توسعة دين مسيحيت در كانادا است. او در مطالعة خود بر اين دين متمركز است و اين تمركز به معناى عدم احترام به دوستان ديگر مذاهب تلقى نمىشود. نويسنده معتقد است كسانى كه براى ايمان مسيحيت ارزش قايل هستند فرصت مناسبى دارند كه از آن بهره ببرند، اما مسيحيت بهطور ويژه از اين فرصت استفاده نكرده است. فرض او آن است كه مسيحيت با تلاش بيشتر تحت تأثير معنويت قرار مىگيرد. مسيحيت در كنار ديگر جوامع دينى به كار خود ادامه داده، از آنها بهره مىگيرد و متقابلاً ديگر اديان نيز چنين هستند.
نويسنده فصل اول اين كتاب را با عنوان «داستان جديد هيجانانگيز دربارة مذهب در كانادا» آغاز نموده است. او معتقد است زمان آن فرا رسيده است كه ذهن خود را نسبت به برخى امور پيشبينى نشده باز كنيم. با گسترش گروههاى مذهبى در كانادا عظمت تجديد حيات دينى را مىتوان بهخوبى درك نمود. با نگاهى به تاريخ دين در اين كشور، خواهيم ديد كه موقعيت مذهبى در آن به غلط تعبير شده است و اين بهخاطر آنچه كه سكولاريسم يا همان نادين محورى انجام داده است به حساب ميآيد. ادعاى اصلى سكولاريسم آن بود كه دين در حال انحطاط و تنزل است.
دانشمندان جامعهشناس در قرن نوزدهم و بيستم نظير آگوست كنت(August Comte) ،اميلدوركيم (Emile Durkheim) و روانكاو مشهور زيگموند فرويد (Sigmund Freud) از پيشتازان سكولاريسم به شمار مىروند. نويسنده با بيان اينكه اين مردان عاقل در خطا و اشتباه بودند، ادامه مىدهد كه ماركس و فرويد در پاسخ به برخى پرسشها دربارة معناى زندگى، درد و رنج و نيز مرگ مبالغه نمودهاند، ضمن آنكه دوركيم قدرت و پايدارى گروههاى مذهبى بخصوص كليساى كاتوليك را دست كم گرفت. در سالهاى اخير نيز هاروى ككس (Harvey Cox) در كتاب «شهر سكولار» در نهايت پيروان سكولار خود را در كشتى غرق شدهاى با اين اظهارات تنها مىگذارد كه «امروزه اين سكولاريسم است كه در حال انقراض است، نه دين». به نظر آقاى ككس در سراسر جهان، تجديد حيات دينى در حال رخ دادن است. بوديسم، هندوييسم، مسيحيت، يهوديت و اسلام و بسيارى مذاهب ديگر دوباره احيا شدهاند و او خود اين سؤال را با نگرانى مطرح مىكند كه «علت چيست و چرا؟» آيا پيشبينيهاى افرادي چون ماركس و فرويد غلط از آب درآمده است؟
نويسنده در ادامه اظهار مىكند كه متأسفانه امروزه، برخى روزنامهنگاران و رهبران مذهبى اين داستان قديمى را با اضافاتى تكرار مىكنند و با هدف ترويج سكولاريسم آمار نادرستى را دربارة دينمدارى در كانادا ارائه مىدهند. اما بهنظر نويسنده نيازى نيست كه در اين تاريكى بمانيم. او مىگويد: حكومت فدرال كانادا از سال 1871 هر ده سال يكبار اطلاعاتى را دربارة هويت مذهبى در كانادا ارائه مىدهد. اين موضوع از ديدگاه نويسنده پراهميت است؛ چرا كه بهطور مثال امريكا از اين ويژگى برخوردار نيست و جايگاهي براى مذهب در آمار خود قرار نداده است. همچنين از اواسط دهة 1980، تحقيقات ملى كانادا آمار سالانهاى دربارة ويژگيهاى جمعيتى در كانادا ارائه مىكند.
وى در پايان اين بخش ادعا مىكند كه هماكنون با داشتن يافتههايى جامع و داشتن اطلاعات مفيد دربارة وضعيت مذهب در كانادا، مىتوان اين مطلب را
بهوضوح تحليل كرد كه چرا بايد داستان كهنة سكولاريسم را در اين كشور به فراموشى سپرد؛ داستانى كه به تعبير نادرستى هنوز وجود دارد. امروزه آنچه دربارة مذهب در كانادا در حال رخ دادن است آن چيزى است كه حتى در يك دهة قبل توسط طرفداران سكولاريسم قابل پيشبينى نبود.
در ادامه نويسنده در زمينة اعتقاد، تجربه و نيايش خداوند در ميان مردم كانادا آمارى مىدهد.
1. اعتقاد به خداوند: آقاى بايبى ادعا مىكند كه براساس تحقيق ميدانى به عمل آمده، تعداد زيادى از افرادي كه در مراسم كليسا شركت فعال ندارند، به خداوند معتقد هستند. بر طبق آمار، بيش از 70% از بزرگسالان و جوانان به خداوندى معتقد هستند كه حافظ آنهاست. از هر دو نفر، يك نفر از اين افراد اذعان دارد كه در فعاليتهاى مذهبى شركت ندارد و از هر سه نفر نيز يك نفر ادعا دارد كه داراى هيچ دينى نيست. همچنين از هر دو نفر بزرگسال يك نفر اذعان ميكند كه خودش حضور خداوند را تجربه كرده است.
2. تجربة حضور خداوند: دربارة تجربة حضور خداوند در كانادا چند مطلب قابل ذكر است.
اول ـ بهرغم كاهش درصد شركت افراد در گروههاى مذهبى از 30 به 20% در طول سالهاى 1975 تا 2000 از هر سه جوان، يك نفر ادعا ميكند كه حضور خداوند را تجربه كرده است.
دوم ـ بيشتر كسانى كه ادعاى تجربة حضور خداوند را دارند، پروتستانهاى محافظهكار هستند كه حضور فعال در كليسا دارند. آمار اين افراد، در ميان كاتوليكهاى استان كبك نيز بالا است.
سوم ـ اين تجربه براى افرادى كه آنرا درك كردهاند، تجربهاى پايدار و دايمى است. از ديدگاه آنان تجربة دينى، اغلب تجربهاى عميق همراه با تأثيرات پايدار است.
نويسنده تصريح مىكند كه ارتباط با خداوند با آگاهى افراد نسبت به حقيقت زندگى فراتر از عالم حس و مشاهده [عالم غير مادى] مرتبط است و ايمان به خداوند موجب اميدواري انسان در فراز و نشيبهاى زندگى است.
3. دعا و نيايش: مردم كانادا علاوه بر اعتقاد و تجربة دينى نسبت به خداوند، به سخن گفتن يا نيايش او معتقدند. اكثر افرادى كه در مراسم هفتگى كليسا شركت مىكنند، به نيايش و دعا گرايش دارند. با وجود اين، يك پنجم كساني كه در مراسم كليسا حضور فعال ندارند به نيايش روى مىآورد.
به اعتقاد نويسنده، حدود 90% كاناداييها به پرسشهايى كه مرتبط با سرانجام سرنوشت انسان است، توجه ميكنند. اين حقيقت كه انسان از كجا آماده است، چگونه مىتوان به لذت ابدى دست يافت، پس از مرگ چه اتفاقى براى انسان ميافتد و علت وجود درد و رنج در اين دنيا چيست؟ از پرسشهايى است كه آنان را به تفكر وامىدارد.
به نظر نويسنده مردم ـ اعم از بزرگسال و جوان ـ در گروههاى مذهبى مسيحي اعم چه پروتستان چه كاتوليك رومى، در كليساها حضور فعال دارند. تحقيقات آمارى نشان مىدهد كه در سال 2000، 22% از جوانان در كليساها شركت كردهاند كه اين آمار در سال 1984، 23% و در سال 1992 به 18% بوده است. اين نتيجه نشان ميدهد كه سكولاريسم به هدف نرسيده است.
در فصل دوم نويسنده پافشارى ميكند كه دين فراتر از يك عقيدة ساده است؛ دين با فرهنگ ما و تمام مراحل زندگى ما شامل تولد، كودكى، بزرگسالى، ازدواج و مرگ عجين شده است.
در اين فصل نويسنده بنابر تحقيقات خود نشان مىدهد كه 90% كاتوليكها در ايالت كبك و 80% از پروتستانها در جاهاى ديگر كانادا هويت مذهبى والدين خود را دارند. نويسنده مطلب ديگرى را نيز متذكر مىشود و آن اين است كه اگر هريك از گروههاى مذهبى خواهان رشد و توسعة دينى باشد، كليد موفقيت آن گروه بايد بر كودكان آن گروه و مردم متعلق به ناحية جغرافيايى همان گروه متمركز باشد.
يكى ديگر از مباحث مهم اين بخش آن است كه بر طبق آمار سال 2000، 78% مردم كانادا، داراى دين مسيحيت، 16% داراى ديگر اديان همچون اسلام و يهوديت و 6% بىدين هستند. در پايان اين فصل نويسنده متذكر مىشود كه خداوند در زندگى مردم كانادا حضور داشته، به آنها آگاهى داده و با آنها رابطة مستقيم دارد.
در فصل سوم نويسنده با عنوان «شناخت چهار استلزام مهم براى روحانيت مسيحى»، بيان مىكند كه موقعيت مذهبى مردم كانادا براى بهدست آوردن معنويت مسيحى به دست كم چهار استلزام نيازمند است.
اول نيازمندى به يافتن خداوند است. اينكه 80% مردم كانادا به خداوند ايمان دارند و خداوند حافظ آنها است، مسئلة بسيار باارزشى به حساب مىآيد. حضور خداوند در زندگي شخصى افراد و در كليساها از مطالب مهمى است كه نويسنده به آن اشاره مىكند. او با اين عقيده كه خداوند در زندگى مردم و كليسا حضورى مستقيم دارد، خوانندگان را مورد خطاب قرار داده و مىگويد: اگر شما فردى هستيد كه براى ايمان مسيحيت ارزش و اهميت قايليد، مىدانيد كه يكى از اصول اساسى شريعت، اعتقاد به آن است كه خداوند جهان را اداره مىكند، در آن حضور دارد و اين شامل زندگى انسانها نيز مىشود.
نويسنده دربارة كليساها معتقد است كه مردم هويت خود را با داشتن ارتباط با گروههاى مذهبى و شركت در كليساها حفظ ميكنند و اين حكايت از آن دارد كه حضور خداوند در كليساها به روحانيت و قدرت مسيحى معنا مىدهد.
دومين استلزام از ديدگاه نويسنده نياز به درك و شناخت هويت مذهبى است. وى مهمترين يافتة خود را پس از سى سال مطالعه در زمينة مذهب در كانادا، هويت مذهبى مداوم مىداند؛ اينكه مردم هويت دينى خود را چگونه حفظ مىكنند امرى بسيار مهم است. نميتوانند آنها بهدلخواه خود روزى به آيين پروتستان و روز ديگر به آيين كاتوليك و يا غيره باشند. سخن بر سر آن است كه هويت مذهبى مهمترين نقش را در تاريخ دينى و اذهان اشخاص و خانوادهها ايفا مىكند. حفظ هويت مذهبى مردم باعث همبستگى در ميان مردم مذهبى يك گروه در برابر بيگانگان آن گروه مذهبى مىشود. حفظ اين هويت در ميان يك گروه مذهبى امتياز رقابت با ديگر گروههاى مذهبى را نيز افزايش مىدهد.
در سومين قسمت اين بخش، نويسنده به استلزام شركت افراد در كليساها اشاره مىكند. بسيارى از افراد بر اين باورند كه روحانيت پاسخگوى نيازهاى روحى و شخصى آنان است و مايلند درهاى كليسا بهروى آنها باز باشند.
چهارمين استلزام به ارتباط دينى يك گروه با ديگر گروهها بر ميگردد. تحقيقات نشان مىدهد كه در طول سالهاى 1975 تا 1995 حدود 95% كاتوليكها و 85% با خانوادة مذهبى خود مرتبط بودهاند.
در قسمت چهارم كتاب به موانعى كه بر سر راه معنويت مسيحى وجود دارد، اشاره شده است. يكى از اين موانع، يافتن ملاك و معيار درست معنويت مذكور است و اين بدان خاطر است كه درك هريك از گروههاى مذهبى از معنويت با ديگر گروهها متفاوت است.
نظرات و تجربیات شما
-
جالب بود. عکسهای خبری سایت بسیار زیبا و در بیشتر مواقع نایاب هستند. موفق باشید.
-
سایته خوبیه. از نوع نمایش گالریها لذت بردم. جالبه که عکسای سایت به این راحتی لود میشن.
-
خوب بود…اگر اخبار متنوع تر شود بهتر میشود. امیداورم موفق باشین.
-
مطالب اندیشه بد نیست… :-p
-
خوب بود…اگر اخبار متنوع تر شود بهتر میشود. امیداورم موفق باشین.
-
نوشته کلیساهاى پویا خوب بود. بیشتر به قسمت سرگرمی و عکسهای روز توجه کنین.
-
نوشته های اندیشه جلب توجه بود.
زیبا بود.