امروز: پنجشنبه, ۹ فروردین ۱۴۰۳ / بعد از ظهر / | برابر با: الخميس 19 رمضان 1445 | 2024-03-28
کد خبر: 97890 |
تاریخ انتشار : 26 مرداد 1395 - 0:12 | ارسال توسط :
ارسال به دوستان
پ

دین و اندیشه > دین – همشهری دو – زهره کهندل:می‌گویند اهالی این کاروان، آموزش دیده‌اند و آزمون داده‌اند. آنها حاجی سفر عشق شده‌اند اما این بار سفری طولانی‌تر. شروع سفرشان از بیت‌الرضای بافق در یزد است تا صحن انقلاب؛ درست روبه‌روی پنجره فولاد. ۱۱۱۸کیلومتر را با پای پیاده، دل به راه داده‌اند. چه انگيزه‌اي، آدمي را […]

دین و اندیشه > دین – همشهری دو – زهره کهندل:
می‌گویند اهالی این کاروان، آموزش دیده‌اند و آزمون داده‌اند. آنها حاجی سفر عشق شده‌اند اما این بار سفری طولانی‌تر. شروع سفرشان از بیت‌الرضای بافق در یزد است تا صحن انقلاب؛ درست روبه‌روی پنجره فولاد. ۱۱۱۸کیلومتر را با پای پیاده، دل به راه داده‌اند.

چه انگيزه‌اي، آدمي را وادار مي‌كند كه مسافر پياده اين جاده شود؟ يك‌ماه فاصله گرفتن از خانواده، زندگي و كار و كاسبي به چه بهايي؟ براي يافتن پاسخ‌ها با يكي از قديمي‌ترين كاروان‌هاي پياده‌روي ايران همراه شديم تا پرده از راز اين عشق برداريم؛ كارواني كه در دهه كرامت به مشهد رسيد اما پيش از روز ميلاد امام‌رضا(ع) بايد به بافق بازگردد چون مردم آنجا در انتظار جشن‌هاي بيت‌الرضاي اين شهرستان در شب ميلاد حضرت رضا(ع) هستند. هر سال اين كاروان به نام يكي از اهل‌بيت‌(ع) نامگذاري مي‌شود كه بعد از 14معصوم(عليهم‌السلام)، در بيست و چهارمين سفر به نام حضرت «رباب» مزين شده است. 27روز در راه هستند و 3 روز اقامت در يكي از حسينيه‌هاي مشهد دارند. در نخستين روز سفر كه معمولا يك‌ماه قبل از دهه كرامت است، پيش از طلوع آفتاب، همه پا برهنه مشغول خواندن دعاي عهد مي‌شوند. حلقه‌هاي معرفت و پاسخگويي به شبهات هم در طول مسير تشكيل مي‌شود تا پرسشي بي‌پاسخ نماند. نماز شب را در اين يك‌ماه تعطيل نمي‌كنند؛ مستحبي دلچسب و جان‌افزا. زائران پياده در طول مسير، عهد كرده‌اند كه بدون وضو، يك قدم هم برندارند. ذكرهاي روزانه هم دهانشان را معطر مي‌كند.

  • خانه امام‌رضاع در بافق

«بافق» يكي از شهرهاي كويري استان يزد است. خشت اول اين حركت را حجت‌الاسلام ‌و‌المسلمين سيدعلي طباطبايي نهاد؛ روحاني خنده‌روي 53ساله متولد بافق كه لهجه شيرين يزدي دارد. مدتي در آموزش‌وپرورش بود و دوران جنگ را در جبهه گذراند. بعد از آن مسئوليت روابط عمومي و تبليغات را در سپاه پاسداران داشت. او مي‌گويد: اصل كار من فرهنگي است. بهترين شب‌ها و روزهاي زندگي‌ام را در بيابان‌هاي طبس در جمع جوان‌ها سپري كرده‌ام. 24سال در اين مسير گام نهادم. حاج آقا تعريف مي‌كند: يكي از دوستانم مرا دعوت كرد كه يكي از تابستان‌ها را چند روزي با خانواده به شمال بروم، مي‌گفت كه حال و هوايت عوض مي‌شود ولي من 24سال است كه گرم‌ترين روزهاي سال را در مسير كوير طبس گذرانده‌ام در دماي بالاي 56درجه! همه لذتم اين است كه جوان‌ها در مسير محبت به اهل‌بيت(ع)، احياي سيره نبوي و آشنايي با معارف اهل‌بيت(ع) قرار بگيرند. او خدا را شاكر است كه اين حركت تا الان اثربخش بوده است؛ حركتي كه 24سال قبل با يك گروه 40نفره آن را آغاز كرد. بعد از اينكه از مشهد برگشتند عهد كرد كه اين حركت را ادامه دهد. تعريف مي‌كند: آن زمان با 600 هزارتومان قطعه زميني خريديم و كم‌كم آن را توسعه داديم. در همان قطعه زمين، بيت‌الرضا(ع) را ساختيم، يعني خانه امام‌رضا(ع). بعد از آن سفر، همه تصميم گرفتند كه اين راه را ادامه دهند. او خدا را شاكر است كه اين حركت اثربخش بوده. مؤسسه بيت‌الرضا(ع) را زماني راه‌اندازي كردند كه نمونه آن در ايران وجود نداشت؛ مؤسسه‌اي كه اكنون 56واحد فرهنگي دارد و بيش از 2هزار جوان زير 30 سال جذب اين مؤسسه فرهنگي- مذهبي شده‌اند.

  • از بيت‌الرضا(ع) تا حرم

غروب، زماني كه خورشيد پايين مي‌رود و همه‌‌چيز را كمرنگ مي‌كند، چراغ دل اهالي كاروان روشن مي‌شود تا نگاهي به درونشان بيندازند تا در خلوت خود و خدايشان در بياباني خشك به آنچه بودند، هستند و بايد باشند، بينديشند. بين نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء هم مباحث احكام دارند. در طول مسير هر روز، نشست‌هاي اخلاقي و معرفتي دارند. در اين كاروان همه‌جور آدم هست، فقط مختص بچه‌مذهبي‌ها نيست. نه فقط از بافق كه از تبريز، گناباد، تربت، تهران، اصفهان و يزد ثبت‌نام داشته‌اند و با اين كاروان همراه شده‌اند. در روز، حركت به بافق مي‌روند و از آنجا، راهي سفر مي‌شوند. اين سفر فقط براي بافقي‌ها نيست براي همه عاشق‌هاست. از كسي هم نمي‌پرسند كه طلبه و دانشجو هست يا نه، شايد كساني باشند كه نسبت به احكام آشنايي ندارند اما در اين دوره، ياد مي‌گيرند. بچه‌هاي كاروان طوري در طول سفر تربيت مي‌شوند كه خودشان مبلغ نشر معارف رضوي باشند. حتي كساني كه در وادي ديگري بودند رفقايشان را به راه مي‌آورند.

شرط حضور اين است كه كمتر از 18سال نداشته باشند (مگر در موارد استثنا) هر سال حدود 3-2 ‌ماه قبل از سفر، ثبت‌نام دارند و بعد از اتمام ثبت نام، حدود يك‌ماه ونيم، كلاس‌هاي احكام و عقيدتي براي اهالي كاروان برگزار مي‌شود تا آمادگي روحي براي اين سفر را پيدا كنند. از روز اول سفر تا پايان آن برنامه‌ريزي مي‌شود.

حجت‌الاسلام طباطبايي مي‌گويد: من خاطرات جبهه و جنگ را به ياد دارم؛ رزمنده‌هايي كه مناجات‌هاي شبانه داشتند و شب‌ها در قبر مي‌خوابيدند. بعد از جنگ مانند بسيجي‌هاي آن زمان نديدم، مگر در بين زائران پياده.

  • تلفن براي يك‌ماه خاموش!

در طول مسير سفرشان از ده‌ها شهر و روستا عبور مي‌كنند. بسياري از مردم اين مناطق، كاروان زائران پياده بافق را مي‌شناسند. آنها در طول سفرشان به بيمارستان‌ها هم مي‌روند و آرزوي شفا براي بيماران مي‌كنند. اهالي اين كاروان باور دارند كه سفر، فقط پيمودن راه نيست بايد زندگي را در آن تجربه كرد. آقا سيدعلي طباطبايي مي‌گويد: توانايي و امكانات اين كاروان براي حدود 150نفر است اگر قرار باشد افراد تكراري ببريم، تعداد بالا مي‌رود براي همين كساني كه مي‌آيند، بار اولشان هست به اين سفر دعوت مي‌شوند. حدود 30نفر هم خادمان كاروان هستند. خواسته او اين است كه ديگر كاروان‌هاي پياده هم به سمت اين الگو بيايند تا كاروان زائران پياده، ماهيتي معرفتي پيدا كند. گروه پشتيبان، كاروان را همراهي مي‌كند؛ يك خاور براي حمل غذا و مواد خوراكي، يك نيسان براي حمل پتوها، 2 آمبولانس و چند خودروي ديگر. يك‌ماه قبل از سفر با تمامي شهرها و روستاهاي مسير نامه‌نگاري مي‌شود تا براي اسكان موقت زائران پياده، آمادگي داشته باشند. بين كاروانيان از هر قشري هم يافت مي‌شود؛ از استاد دانشگاه و پزشك گرفته تا كاسب و بازنشسته. همه آنها يك‌ماه از زندگي‌شان مي‌زنند تا خودشان را بسازند. همان ابتداي سفر هم تمامي تلفن‌هاي همراه زائران، پس از خاموش شدن از آنها گرفته مي‌شود و 3-2 روز يك‌بار به‌مدت يك‌ساعت به آنها داده مي‌شود تا با خانواده‌هايشان تماس بگيرند. 27روز را بايد با دنياي مجازي قطع ارتباط كنند. آنها در طول مسير، شب‌هاي مختلفي هم دارند؛ از شب بقيع و شب مظلوميت گرفته تا شب‌هاي موضوعي و معرفتي ديگر.

  • معرفت در زيارت

آقاسيد علي معتقد است كه در كشوري كه امام‌رضا(ع) هست بايد فرهنگ رضوي، احيا و ترويج شود. در طول سفر، كلاس‌هاي معرفتي، شناخت نهج‌البلاغه، درس‌هايي از قرآن، دعاي ندبه، سخنراني در اعياد و شهادت‌ها، احياي سنت‌هاي ديني، مراسم‌ ملي و مذهبي برگزار مي‌شود.

او مي‌گويد: همه سفر براي من خاطره است اما زيباترينش اين بود؛ جواني كه هيچ علاقه‌اي به همراهي در اين سفر نداشت با التماس پدرش به اين سفر آمد اما وقتي برگشت، بهترين جوان شهر شده بود، انقلابي دروني در او رخ داده بود. ده‌ها جوان در اين كاروان، دگرگون شده‌اند و مسير زندگي‌شان تغيير كرده است. جواني كه قبلا احترام نمي‌دانست حالا دست مادر و پدرش را مي‌بوسد و نماز اول وقت مي‌خواند. اين نتيجه كار ماست و مزد ما.

آنها در پايان سفر و بعد از يك‌ماه خودسازي، عهدنامه‌اي بين خود و امام رضا(ع) دارند كه شامل 8بند مي‌شود و بعد از بازگشت از اين سفر بايد به قراردادهاي اخلاقي آن پايبند باشند.

معمولا تصور اين است كه تا دست‌ات به ضريح نرسد زيارت به جان آدم نمي‌چسبد اما آقا سيد علي طباطبايي نظر ديگري دارد. او مي‌گويد: آنچه در زيارت مهم است، معرفت است. در تمام تعاريف زيارت آمده است كه «عارف‌بحقه» يعني آشنابودن به حق امام. افرادي را داشتيم كه 60سال در مشهد زندگي كرده‌اند اما از در ورودي حرم، جلوتر نرفته‌اند يعني به‌خودشان اجازه نداده‌اند! فردي را داشتيم كه 50سال در مشهد زندگي كرده اما هيچ وقت موقع نشستن پايش را دراز نمي‌كرد مي‌گفت در شهري كه امام‌رضا(ع) هست پايم را دراز نمي‌كنم. افرادي بودند كه حاضر نشدند در عمرشان، بالا خيابان باشند چون مي‌گفتند حاضر نيستيم شب جايي بخوابيم كه پايمان به طرف امام‌رضا(ع) باشد.

به باور او، اصل زيارت، معرفت است و آنچه به اهالي اين كاروان مي‌آموزيم معرفت در زيارت است. حاج آقاي طباطبايي از ما مي‌خواهد حتما پيام تشكر زائران پياده اين كاروان از مردمي كه در طول مسير همراهي، بدرقه و پذيرايي‌شان كرده‌اند را بنويسيم و اينكه پيام‌آور سلام و خواسته‌هايشان به بارگاه نوراني حضرت رضا(ع) بوده‌اند.

  • تغيير دغدغه‌ها

سيد محسن ميرعلمي، دانشجوي سال اول عمران است. او براي نخستين بار همراه اين كاروان آمده است. مي‌گويد: زماني برايم خيلي مهم بود كه چه ظاهري داشته باشم و چه لباسي بپوشم اما اين يك‌ماه از همه‌‌چيز گذشتم و پا به بيابان طبس گذاشتم. ترم تابستاني نرفتم، يك‌ماه كار و درس را تعطيل كردم تا به اين دوره خودسازي بيايم. اين سفر، دانشگاه خودسازي است. در اين سفر يك ماهه بايد از خودت بگذري. بايد عادات بدت را بسوزاني و كرامات اخلاقي را از نو بسازي. آرزوي حاج آقا، احياي جاده ولايت است؛ مسير شلمچه تا مرو كه مسير خودسازي است، سوختن و دوباره ساختن.

  • گنبد طلا خستگي‌مان را بيرون مي‌كند

پيرترين و جوان‌ترين اعضاي كاروان هم حرف‌هايي شنيدني دارند

اكبر شفيعي، خادم و بهيار اين كاروان است، 74سال دارد. او از دوره اول اين كاروان همراه آن بوده است. پيش از بازنشستگي، هر سال به عشق رسيدن موعد حركت كاروان، مرخصي‌هايش را نگه‌مي‌داشت و جايي نمي‌رفت تا يك‌ماه مرخصي در سال را براي اين برنامه خرج كند. او كارهاي درماني كاروان را انجام مي‌دهد، زخم‌هاي پاي زائران را پانسمان و درمان مي‌كند. اكبر آقا، خودش را خادم‌الرضا مي‌داند و مي‌گويد: همه داروندار ما از امام‌رضا(ع) است. بيماراني بودند كه در مسير كاروان شفا گرفتند.

يكي از آنها زني بود كه 17سال بچه‌دار نمي‌شد. از ما پرسيده بود كه در يزد، دكتر خوبي هست؟ گفتم برو پيش امام‌رضا(ع). ما 150نفريم كه هر سال مي‌رويم پيش آقا، تو هم برو پيش امام‌رضا(ع) و از خودش بخواه. بعد از چند‌ماه تماس گرفت و گفت كه گرهش باز شده است. اهل طبس هستند و هربار كه كاروان از آن مسير عبور مي‌كند، دعوتشان مي‌كند به خانه‌شان.پيرترين خادم اين كاروان باور دارد كه اين راه خستگي ندارد. بعد از نماز صبح، دعاي عهد مي‌خوانند و باز حركت مي‌كنند. نماز شب و نماز اول وقت كسي در اين كاروان ترك و قضا نمي‌شود.

او مي‌گويد: به زائراني كه پايشان تاول زده و خونين است مي‌گويم بياييد سوار ماشين شويد، مي‌گويند نيت كرده‌ايم پياده برويم. 27روز در مسير بودن، كم نيست اما وقتي چشم‌مان به گنبد طلا مي‌افتد تمام خستگي‌هاي تنمان در مي‌رود. وارد مشهد كه مي‌شويم اصلا خستگي نداريم. او در يك جمله احساساتش را خلاصه مي‌كند: يك دنياست و يك امام رضا(ع)، خود آقا همه كارها را درست مي‌كند. همه آرزويش اين است كه تا عمر دارد، توان همراهي با اين كاروان را داشته باشد.

عباسعلي فتاحي هم با 16سال سن، كوچك‌ترين زائر پياده كاروان است. قصه دعوتش را اينطور تعريف مي‌كند: چند روز قبل از سفر اعلاميه زده بودند كه چنين سفري هست. من هم ثبت‌نام كردم و چون عضو فعال مؤسسه بيت الرضا(ع) بودم با آمدنم موافقت كردند چون زير 18سال قبول نمي‌كردند.

او هيكل لاغري دارد و روزهاي اول خيلي عادت به راه رفتن نداشت اما كم‌كم پاهايش توان يافت. مي‌گويد: براي اينكه متوجه طولاني‌بودن راه نشوم، ذكر مي‌گفتم و متوجه گذشت زمان نمي‌شدم. در بيابان‌هاي طبس وقتي كه تنها بودم به‌خودم فكر مي‌كردم و به كارهايم.

عباسعلي، ظهرهاي گرم بيابان را به ياد دارد؛ همان زماني كه به ياد ظهر عاشورا و ظلمي كه به امام حسين(ع) و يارانش رفت، گريست. با خودش عهد بسته كه بعد از اين سفر بيشتر مراقب زبان و رفتارش باشد تا كسي از او نرنجد. بسياري از اهالي اين كاروان، بارها به مشهد آمده‌اند اما اين زيارت، چيز ديگري است چون حال و هواي معنوي‌تري دارد.

Let’s block ads! (Why?)

RSS

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
    برچسب ها:
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید