دین و اندیشه > دین – زهرا موحد:آفتاب میداند از کدام سمت غروب کند که ایوان آینه زودتر سایه شود. مسافرهای خسته از گرمای قم، مینشینند در خنکای تازه ایوان تا مغرب؛ دلخوش به رفتوآمدی که پرده مخملی را کنار میزند و ضریح را لحظهای مهمان ِ قاب چشمها میکند. بوي گلاب قمصر ميآيد و صداي گنجشكها […]
دین و اندیشه > دین – زهرا موحد:
آفتاب میداند از کدام سمت غروب کند که ایوان آینه زودتر سایه شود. مسافرهای خسته از گرمای قم، مینشینند در خنکای تازه ایوان تا مغرب؛ دلخوش به رفتوآمدی که پرده مخملی را کنار میزند و ضریح را لحظهای مهمان ِ قاب چشمها میکند.
بوي گلاب قمصر ميآيد و صداي گنجشكها و سلام مسافران. انگار آينهها، نه فقط نور، كه صدا و عطر را هم تكثير ميكنند. خادمها، آرامآرام از پاي ايوان تا مزار قطب راوندي را فرش ميكنند. مجاوران در صفهاي اول مينشينند و مسافران هرجا كه دوست دارند.
هنگامه نماز است و درهاي حرم به روي همه باز. خيابان ساحلي روي موج ارادت است و خيابان ارم در تكاپوي رسيدن به جماعت. نورافكنها كه روشن ميشوند عطر اذان ميپيچد در هوا. چادرمشكيها و چادر نمازها قامت ميبندند در صحن اتابكي. صحن حرم، قرق زنان نمازگزار است و مردان، مهمان شبستاناند.
قم گرم است و دلگرم است به حضور بانويي كه هميشه زائردارد. پيشانيها عرق كرده و مهرها خيس است. فرشها دارند خنك ميشوند و صفها زانو ميزنند در خنكاي تشهد. امام كه سلام ميدهد نسيمي ميوزد و خبر از آغاز شبي كويري ميدهد.صفها جمع ميشوند، خانوادهها حلقه ميزنند روي فرشها، مجاورها ميروند و مسافرها ميمانند.شب است اما ايوان، هنوز كبوتر و كنجشگ دارد. شب است اما زيارتنامهها بيدارند. درهاي حرم تا صبح باز است و آفتاب ميداند از كدام سمت طلوع كند كه ايوان آينه زودتر روشن شود.
Let’s block ads! (Why?)
RSS