اصطلاح نامه روانشناسی « غ » غدد درون ريز Endocrine glands غدد درون ريز غددي هستند كه تر شحا تشان مستقيماً وارد خون مي شود . اين غدد در روانشناسي حائز اهميت اند چون فعاليت آنان مي تواند تاثيري بسيار در وضع هيجاني فرد داشته باشد كه اين به نو به خود هم در […]
اصطلاح نامه روانشناسی
« غ »
غدد درون ريز Endocrine glands
غدد درون ريز غددي هستند كه تر شحا تشان مستقيماً وارد خون مي شود . اين غدد در روانشناسي حائز اهميت اند چون فعاليت آنان مي تواند تاثيري بسيار در وضع هيجاني فرد داشته باشد كه اين به نو به خود هم در شخصيت و هم در رفتار آشكار ا موثر خواهد بود.
نمونه هايي از تاثير يك غده درون ريز را در رفتار مي توان در غده تيروئيد ديد. غده تيروئيد تيروكسين ترشح مي كند . تيروكسين ميزان سوخت و ساز را كنترل مي كند ، يعني ميزان سوختن غذا را در بدن فرد . فردي كه غده تيروئيدش پر كار باشد معمولاً در حالت انگيختگي بالا به سر مي برد. اين فرد معمولاً سريع به عمل دست مي زند و هيجاني و پرخاشگر و حساس مي شود . فردي كه غده تيروئيد كم كار دارد معمولاً در حالت انگيختگي پايين به سر مي برد. اين فرد معمولاً به كندي دست به عمل مي زند و منفعل است و اغلب خواب آلود . ( برونو ، 1370)
غده هيپوفيز Pituitary
غده هيپوفيز يك غده آندوكرين (توليد كننده هورمون ) است كه توسط ساقه اي به پايه هيپو تالاموس متصل است . اين ساقه داراي نرونها ، رگهاي خوني و بافتهاي ارتباطي است .در پاسخ به پيامهاي هيپوتالاموس ، هيپوفيز هورمونهايي را سنتز و در خون آزاد مي كند كه خون آنها را به اندامهاي ديگر منتقل مي كند . هيپوفيز را گاهي فرماندة غدد مي نامند . زيرا ترشحات آن هم زمان و هم ترشح هورمونهاي غدد آندو كرين مثل غده تيروئيد ، غدد آدرنال و تخمدان يا بيضه ها را تنظيم مي كند .
( كالات ، 1989 )
« ف »
فرار ( گريز ) Escape
در مراحل اول تكامل انسان ، براي رودررويي با استرس ، دستگاه عصبي خود كار يكي از اين دو سايق را راه مي انداخت : جنگ يا گريز (فرار ) .وقتي فرد در حالت استرس شديد شديد قرار مي گرفت ، مثلاً زماني كه مجبور مي شد با خرسي يا دشمني قويتر از خود روبه رو شود ، تنها دو راه منطقي در پيش مي گرفت ، جنگ يا گريز . در اين شرايط ، اجداد ما به نيروهاي فيزيولوژيك ، نيروهايي كه به كمك دستگاه عصبي سمپاتيك فراهم مي شود نياز داشتند . در فرهنگ امروزي ، واكنش فرار يا مبارزه دستگاه عصبي خودكار يك واكنش غير انطباقي به حساب مي آيد زيرا اين واكنش تغييرات فيزيولوژيك ايجاد مي كند كه آنها نيز، به نوبه خود ، مي توانند در دراز مدت براي سلامت جسمي و رواني مضر باشند ، بدين صورت كه بيماريهاي حاد مثل حمله هاي قبلي و سرطان به وجود آورند . ( گنجي ، 1379 )
فرا شناخت Metacognition
فرا شناخت به معناي « شناسايي و دانش انسان نسبت به فرايند ها و توليدات شناختي خود به كار رفته است .به عبارت ساده تر ، نگرش فرا شناختي به شناخت و آگاهي انسان از شناسايي ها و آگاهي هاي وي اطلاق مي شودو سه مولفه دانش بياني ( دانشي كه با حقاق و اطلاعات سر و كار دارد ) ، دانش رويه اي ( دانش مشتمل بر عمليات و فعاليتهايي كه براي انجام كار يا وظيفه انجام مي گيرد و آن چگونه دانستن است ) و دانش بافتي و زمينه اي ( دانش كه مربوط به دانستن چرايي ها در يك بافت و زمينه است ) جزء ابعاد اساسي فرا شناخت تلقي مي گردند .
فلاول ( 1978 ،7 197، 1976) يكي از پايه گذاران و پيشگامان در امر مطالعه فرا شناخت ، اين تعريف را ارائه مي دهد : فرا شناخت به دانش يك فرد در خصوص فرايند ها و توليدات شناختي در مورد خود و مسايل مربوط به آن اطلاق مي شود ؛ به عنوان مثال : من وقتي درگير فرا شناخت ي شوم كه توجه كنم در يا د گيري موضوع «الف » نسبت به موضوع«ب» مشكلات بيشتري دارم اگر اين مشكل به من صد مه بزند كاملاً ضروري است كه يادگيري موضوع «پ» را قبل از پذيرش به عنوان يك حقيقت كنترل نمايم . ( قورچيان و همكاران ، 1378 )
دانش فرا شناختي ما را ياري مي دهدتا به هنگام يادگيري و دانستن امور ، پيشرفت خود را زير نظر بگيريم . همچنين اين دانش به ما كمك مي كند تا نتايج تلاشهايمان را ارزيابي كنيم و ميزان تسلط خود را بر مطالبي كه خوانده ايم بسنجيم .براي اينكه نظام خبر پردازي با اثر بخشي كامل عمل كند بايد از خودش آگاه باشد . اين نظام بايد . اين نظامبايد به اين گونه درك برسد كه بهتر است آن شماره تلفن را بنويسم و الي فرا موشش خواهم كرد و اين يك پاراگرف پيچيده است ، لازم است آن رادوباره بخوانم تا منظور نويسنده را بفهمم . دانش فرا شناختي به ما مي گويد كه راههاي مختلفي براي سازمان دادن مطالب به منظور سهولت بخشيدن به ياد گيري و ياد آوري آنها وجود دارند . ( سيف ، 1379 )
فراموشي Forgetting
اين واژه بر عملكرد كاهش يافتة حافظه پس از يادگيري دلالت دارد.
در حوزه روانشناسي تجربي ، دو مورد از بر جسته ترين توضيحات در مورد علل فراموشي عبارتند از زوال و تداخل. مقصود از زوال اين است كه حافظه به صورت تابعي از زمان استفاده نشدنش زوال مي پذيرد و ايده اصلي در تداخل آن است كه فراموشي در اثر كنش متقابل ميان فرايند هاي يادگيري قديم و جديد پديد مي آيد .
( آيسنك ، 1944 )
فر ايند هاي شناختي Cognitive processes
فرايند هاي ذهني ادراك ، حافظه ، و خبر پردازي كه شخص از طريق آنها اطلاعات كسب مي كند، نقشه مي كشد و مساله حل مي كند . ( اتكينسون و هيلگارد ، 1983 )
فرايند هاي نا هشيار Unconscious processes
1- فرايند هايي مانند خواستها و ترسها كه ممكن است درحيطه هشياري شخص باشند ولي خود وي از وجود آنها بي خبر باشد.
2- به معناي نه چندان رايج به فرايند هاي فيزيو لوژيكي ( مانند گردش خون يا سوخت و ساز ) اطلاق مي شود كه خارج از حيطه آگاهي شخص جريان دارند و بهتر است فرايند هاي «غير هشيار » ناميده شوند . ( اتكينسون و هيلگارد ، 1983 )
فرضيه Hypothesis
يك فرضيه، بياني حدسي ، يك حكم موقتي در مورد روابط بين دو يا چند پديده يا متغير است . دانشمند مي گويد ؛ « اگر چنين و چنان باشد ، پس نتيجه اين چنين خواهد شد »
فرضيه ها هميشه به صورت جمله هاي خبري هستند و متغير ها را به صورت كلي يا اختصاصي به متغير هاي ديگر مربوط مي سازند . فرضيه ها به مطالعه جهت مي دهند و هدايت مي كنند . فرضيه ها به پژوهشگران امكان مي دهند كه نظريه ها ( تئوريها ) را تاييد و ياردكنند . و بدين ترتيب به پيشبرد علم كمك نمايند .
( شريفي و نجفي زند ، 1376 )
فرضيه هاي علمي Scientific hypothesis
فرضيه هاي علمي ، فرضيه هاي معيني هستند كه تجربه و آزمايش تلاش مي كند ، نادرستي آن را آزمون كند. فرضيه هايي كه از اين آزمون سر بلند بيرون بيايند ، فرضيه هاي علمي هستند . ( شريفي و نجفي زند ، 1376 )
فشار Push
محركي كه سبب احساس فشار مي شود ، فشار فيزيكي بر پوست است . هر چند ما به فشار مداوم به تمامي بدن آگاهي نداريم (مثلاّفشار هوا ) اما مي توانيم تغير فشار وارده بر سطح بدن را تميز دهيم .برخي از بخشهاي بدن در احساس شدت فشار از بخشهاي ديگر كارايي بيشتري دارند . لب ، بين و و گونه حساسترين بخشهاي بدن در برابر فشار هستند و بر عكس ، شست پاكمترين حساسيت را دارد . اين تفاوتها پيوند نزدكي با تعداد گيرنده هايي دارند كه در هر يك از بخشهاي فوق به محرك پاسخ مي دهند. (اتكينسون و هيلگارد ، 1983)
فشار رواني ( ا سترس ) Stress
اصطلاح فشار رواني تعريفهاي زيادي دارد . فشار رواني يك حالت دروني است كه مي تواند ناشي از خواسته هاي فيزيكي بدن ( حالات بيماري ، كار ، زحمت ، كم و زيادي دما و از اين قبيل ) يا ناشي از موقعيت محيطي و اجتماعي باشد كه بالقوه زيانبار ، غير قابل كنترل ، يا فراتر از استعداد سازگاري ما ارزيابي مي شوند . علتهاي فيزيكي ، محيطي و اجتماعي حالت فشار رواني را اصطلاحاً فشار زا گويند . حالت دروني فشار رواني به محض آنكه به وسيله فشار زا ها ايجاد شد مي تواند به پاسخهاي گوناگوني بينجامد . از يك سوء مي تواند به چندين پاسخ فيزيكي بدن بينجامد . از سوي ديگر ، پاسخهاي رواني ، از قبيل اضطراب ، نوميدي ، افسردگي ، بي قراري و احساس عمومي نا تواني از سازگاري با جهان ممكن است نتيجه حالت فشار رواني باشد . ( محي الدين بناب ، 1374 )
فنوتيپ Phenotype
عبارتست از مجموعه صفات يك ار گانيزم به صورتي كه به مشاهده در مي آيد . اين مجموعه صفات در عين حال مشرو ط به ساخت ارثي ژنوتيپ و عمل محيط و تاريخ ار گانيزم است . ( منصور ، 1373 )
اين اصطلاح به شكل و ظاهر مربوط به نهاد توارثي يك موجود زنده اتلاق مي شود و بر خلاف ژنوتيپ كه به مجموعه عوامل ارثي منتقله از والدين به فرزند گفته مي شود . (پور افكاري ، 1373 )
نظرات و تجربیات شما
-
امید را به خانه بیاور کسی در این نزدیکی منتظرش نشسته است… خسته نباشید
-
مطلبه خوبیه.از کتاب های سایت خیلی استفاده کردیم خصوصا کتابهای نایابی که قرار داده اید.
-
از زحماتی که می کشید ممنون ><
-
مطالب خوبی دارید. ان شاء الله همین سیاست کاری را ادامه دهید.
-
خوب بود…اگر اخبار متنوع تر شود بهتر میشود. امیداورم موفق باشین.
-
matlab khobi bood…moafagh bashid
-
bego ta shaiad kasi sedayat ra beshnavad
-
سایت کامل و خوبی دارین.
-
آقای صبای عزیز سایت خوبی دارید. موفق باشید.
-
خوب بود…اگر اخبار متنوع تر شود بهتر میشود. امیداورم موفق باشین.
-
مطالب روانشناسی خوبه…موفق باشید
-
dar chonin garni ke vahshat hakem ast…:(
-
مطلبه خوبیه.از کتاب های سایت خیلی استفاده کردیم خصوصا کتابهای نایابی که قرار داده اید.
-
زحمت زیادی کشیدین. سایت خوبی دارین. موفق باشین.
نوشته اصطلاح نامه روانشناسی ۱۴ جالب بود. فال حافظ خیلی خوبه امکانات دیگر هم اضافه کنید.