امروز: پنجشنبه, ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ / بعد از ظهر / | برابر با: الخميس 17 شوال 1445 | 2024-04-25
کد خبر: 1665 |
تاریخ انتشار : 15 آبان 1391 - 10:02 | ارسال توسط :
13
1
ارسال به دوستان
پ

سال‌های تجاوز و مقاومت نویسنده : محمد اکرم اندیشمند احزاب اسلامي ـ جهادي وسازمانهاي مقاومت در دوره ي جهاد اتحاد اسلامي هفتگانه:  با کودتاي حزب دمکراتيک خلق در ثور1357، هسته اي از رهبران نهضت اسلامي که در پشاوربه حالت تبعيد زندگي ميکردند، فعاليت خودرا علني، رسمي وگسترده ساختند. جميعت اسلامي برهبري برهان الدين رباني وحزب […]

سال‌های تجاوز و مقاومت

نویسنده : محمد اکرم اندیشمند

احزاب اسلامي ـ جهادي وسازمانهاي مقاومت در دوره ي جهاد

اتحاد اسلامي هفتگانه:

 با کودتاي حزب دمکراتيک خلق در ثور1357، هسته اي از رهبران نهضت اسلامي که در پشاوربه حالت تبعيد زندگي ميکردند، فعاليت خودرا علني، رسمي وگسترده ساختند. جميعت اسلامي برهبري برهان الدين رباني وحزب اسلامي برهبري گلبدين حکمتياردفاتيراحزاب خودرا درپشاور گشودند.

با گذشت هرروز به تعدادکسانيکه بنام اخواني ومرتجع ازسوي دولت حزب دمکراتيک خلق مورداذيت وتعقيب قرارگرفته به پاکستان فرارميکردند افزوده مي شد. اين افراد بيشترازمکاتب، دانشگاه، مؤسسات آموزشي ودوايردولتي بودند که کار احزاب مذکور با ورودآنها رونق فزاينده ميافت ودامنه ي فعاليت شان گسترده مي شد. اين احزاب درهفته هاي اول حاکميت حزب دمکراتيک خلق درتدارک قيام مسلحانه شدند واولين قيام درمناطقي ازولايت پکتيا وکنرها صورت گرفت.

با ايجاد دفاترجداگانه ي حزب اسلامي وجمعيت اسلامي درپشاور وفعاليت ناهمآهنگ آنها عليه دولت کابل، تلاش زيادي براي اتحاد احزاب مذکور صورت گرفت. اين تلاش ها که ازطرف رهبران احزاب اسلامي پاکستان، افسران” آي اس آي”  وبرخي افراد وسازمانهاي اسلامي ممالک عربي تا بيست سال ديگرهم ادامه يافت نتايج مثبت وپايداري را دروحدت هردو حزب اسلامي وجهادي بار نياورد. درپايان هردوره ي ائتلاف واتحاد يک حزب وتنظيم ديگربوجود مي آمد.

درنتيجه ي اولين وساطت وميانجگريها درتابستان 1357 رهبران حزب اسلامي وجمعيت اسلامي احزاب خودرا دريک تشکل جديد بنام حرکت انقلاب اسلامي مدغم کردند وبا اتفاق هم مولوي محمدنبي محمدي را برهبري برگزيدند. اين اتحاد به زودي ازهم پاشيد ومولوي محمدي حرکت انقلاب را بمثابه ي حزب جداگانه برهبري خود درآورد. بعد ازفروپاشي اين اولين اتحاد تلاش ديگري براي ايجاد يک جبهه ي ائتلافي ومتحد ازسوي برهان الدين رباني با دعوت از صبغت الله مجددي صورت گرفت. مجددي که درکشور دنمارک بسرميبرد به پشاورآمد ورهبري تشکيل جديدي را بنام ” جبهه نجات ملي اسلامي افغانستان” بدوش گرفت . اما بزودي اين اتحاد ازهم پاشيد ومجددي دررهبري جبهه نجات ملي بصورت يک حزب مستقل نو تشکيل باقي ماند. به نوشته ي جارج آرني خبر نگار راديو بي بي سي در آن سالها :« مولوي خالص مدعي است که حين مواصلتش به پشاورازاوخواسته شد تا بمنظور پيوند زدن رشته ي گسيخته بين رباني وحکمتيار زمام جنبش مقاومت افغان را بدست گيرد. پس از برهم خوردن اتحاد حزب وجمعيت، او جانب حکمتيار را گرفت. مگر کاربرد توطئه هاي سياسي عامل دوري گزيني اوازحکمتيار گرديد ودرسال 1980 ( 1359 ) به حيث رهبر تنظيم خود( حزب اسلامي ) شناخته شد. » ( 22 )

يک تلاش وسيع ديگر ميانجگران عرب وغيرعرب درسال 1359 منجر به اتحاد مؤقت احزاب اسلامي وايجاد حزب وتنظيم جديد برهبري عبدرب الرسول سياف گرديد. وي که رهبري جديد اتحاد احزاب را بنام” اتحاد اسلامي مجاهدين افغانستان” بدوش گرفت بعد از بيرون رفتن احزاب ازاين اتحاد، رهبري وحزب خودرا به همان نام حفظ کرد.

با تجاوزنظامي شوروي به افغانستان وسرازير شدن صدها هزارافغان به پاکستان که سبب جلب وجذب کمک هاي وسيع بين المللي براي مقاومت گرديد، بازارتشکيل وتأسيس حزب در پاکستان که بنام تنظيم شناخته مي شد رونق زياد يافت. احزاب وتنظيم هاي متعددي درهرگوشه وکنارپاکستان عمدتاً درشهر هاي پشاور وکويته اعلان موجوديت کردند. اما عدم دسترسي به مصارف وهزينه هاي مورد ضرورت وفشار پاکستان، به حضور وفعاليت بسياري ازاحزاب تاره ظهور نقطه ي پايان گذاشت. ازميان احزاب متعدد، هفت حزب: حزب اسلامي حکمتيار، حزب اسلامي خالص، جمعيت اسلامي، اتحاداسلامي، حرکت انقلاب اسلامي، محاذ ملي اسلامي وجبهه ي ملي نجات اسلامي توسط پاکستان مورد شناسايي وپذيرش قرارگرفت. اين هفت حزب درسال 1361 ( 1982 ) ائتلاف جديدي را بنام” اتحاد اسلامي مجاهدين افغانستان” تشکيل کردند که به اتحاد هفتگانه معروف شد. به قول يکي ازافسران آي اس آي اتحاد مذکور تحت فشار آي اس آي( استخبارات نظامي ارتش پاکستان) ورئيس جمهورضياءالحق بوجود آمد: « . . .    .    جنرال اختر ( رئيس آي اس آي) هفته ها سعي ومبارزه سختي را جهت حصول موافقت رهبران متقبل گرديد. شهزاده ترکي رئيس اداره ي استخبارات عربستان سعودي که درعين حال از جانب حکومت خويش کمک مالي جهاد را نظارت مي نمود به پاکستان دعوت شد تا در زمينه با آنها مذاکره نمايد. ليکن اين همه هيچ اثري نکرد. بالاخره مجبوراً رئيس جمهور ضياء مداخله نمود. جلسات ديگرداير گرديد وبعد ازمذاکرات طويل تا دو بجه شب کدام موافقه حاصل نشد. صبر وحوصله ضياء نيزبه آخر رسيد ودرحالت عصباني چنين امر را صادر نمود:« تنظيم ها مؤظف اند که بزودي يک ائتلاف هفتگانه را بوجود آورده وبدين ارتباط در ظرف سه روز اعلاميه مشترکي را صادرنمايند. » ( 23 )

جنرال ضياءالحق ومقامات پاکستاني با سياست واهدافيکه درقبال مجاهدين واحزاب جهادي داشتند به جاي جلوگيري ازتعدد وکثرت احزاب، آنها را در هفت گروه تنظيم کردند. اتحاد هفتگانه هرچند بيشتر از ائتلاف ها واتحاد هاي ديگر دوام کرد اما بعد ازدوسال راه خودرا بسوي اختلاف گشود. نخست سه حزب ميانه رو( حرکت انقلاب اسلامي، جبهه ملي نجات ومحاذ ملي) از اتحاد اسلامي افغانستان جدا شدند وائتلافي را ميان خود ايجاد کردند که به اتحاد سه گانه شهرت يافت. سپس دو تنظيم حزب اسلامي وجمعيت اسلامي، عبدرب الرسول سياف را متهم به استفاده ازامکانات اتحاد به نفع تنظيم خود کردند وپيوند خودرا با اتحاداسلامي بريدند. بعداً حزب اسلامي مولوي خالص نيزازاتحاد جدا شد واتحاد اسلامي با رهبري سياف با امکانات بيشترازگذشته به فعاليت خود ادامه داد.

احزاب هفتگانه کميته هاي مختلفي داشتند که وظايف منعددي را در رابطه با مهاجرين ومجاهدين در داخل افغانستان پيش ميبردند. کميته هاي نظامي احزاب، مهم ترين کميته هايي بودند که درارتباط مداوم روزانه با رياست شعبه ي افغاني آي اس آي به تعليم وتنظيم مجاهدين، توزيع اسلحه واعزام آنها به افغانستان مي پرداختند. کميته هاي فرهنگي وتعليم وتربيه مصروف تبليغات ازطريق انتشارجرايد، ماهنامه ها، اعلاميه ها وپوستر، تهيه عکس وفلم وندرتاً فرستنده ي راديو وتأسيس وتمويل مکاتب ومدارس بودند.

احزاب هفتگانه درواقع حزب سياسي محسوب نمي شدند ودرطول دونيم دهه ي اخير بمثابه ي حزب سياسي تبارز نکردند. رهبران احزاب که امکانات نظامي ومالي را ازمنابع بيروني ميگرفتند خود به توزيع وتقسيم آن ميپرداختند. معيار، ضابطه، طرزالعمل واجراآت دربسياري ازاين احزاب، تفکر، سليقه، خوي وعادت رهبر آن حزب بود. رابطه ي بسياري از اعضاي حزب با رهبر حزب در بسا مواقع رابطه ي گرسنه با نان بود وچون رابطه ي مورچگان با استخوان چرب.

يکي ازاحزاب مهم درميان احزاب هفتگانه، حزب اسلامي افغانستان برهبري گلبدين حکمتيار بود. ادعاي حکمتيار درمورد خودش که يگانه بنيانگذارزنده مانده از بنيانگذاران نهضت اسلامي افغانستان ونخستين آغاز گرجهاد مسلحانه عليه حکومت محمدداود وحکومت کمونيستان ميباشد، اورا آدم جاه طلب، مغرور وانحصارگربارآورد. اوتاکيد ميکرد که نهضت اسلامي افغانستان ازهمان آغاز مبارزات خود در راه تحقق انقلاب اسلامي وايجاد حکومت اسلامي با قاطعيت گام برداشته است. حکمتيار باري گفت: « دريکي از تظاهرات نهضت اسلامي درشهر کابل برادران آمدند به من گفتند که حضرت صبغت الله مجددي ميخواهد درمظاهره ي ما اشتراک نمايد آيا برايش اجازه بدهيم؟ من گفتم نه خير. نهضت فقط جايگاه افراد متعهد وانقلابي است. » ( 24 )

گلبدبن حکمتيار درسال 1364 ( 1985 ) به حيث سخنگوي اتحاد مجاهدين به نيويارک رفت. او دربرابراين خواهش انجنير عبدالرحيم نماينده ي جمعيت اسلامي درهيئت که با رهبران عضو هيئت چون گيلاني، مولوي محمد نبي وصبغت الله مجددي چرا مشورت نميکند گفت: « اين ها وتنظيم هايشان مسجد” ضرار ” اند ومايه ي نفاق. اين ها اهل مشوره نيستند. » ( 25 )

گلبدين حکمتيارکه باچنين باورهايي خودرا رهبر برحق جهاد وزعيم بلا منازعه درآينده ي سياسي افغانستان مي پنداشت، به رهبران سايراحزاب کمترارزشي قايل مي شد وکمتر به تصاميم آنها گردن مي نهاد. درسال 1365 ( 1986 ) رهبران احزاب هفتگانه ي مجاهدين درهمآيش بزرگ مهاجرين ومجاهدين در ” نشاط ميل پشاور” سياست مصالحه ي ملي نجيب الله را با سخنراني هاي خودردکردند. درمجلس اختصاصي رهبران قبلاً فيصله بعمل آمده بود که براي سخنراني ها واظهارمواضع درجلسه ي عام، مطالب تصويب شده توسط مولوي محمد نبي محمدي که سمت سخنگوي اتحاد مجاهدين را به عهده داشت درپايان همه سخنرانيها قرائت شود. وبا قرائت هرماده ازمردم بخواهد که دست هاي خودرا به عنوان تائيد بلند کنند. حکمتيار سومين سخنران جلسه، همه ي آن مطالب را به عنوان مواضع حزب خود اعلان کرد واز مردم خواست درتائيد آن دستان خودرا بلند کنند. بعداً برهان الدين رباني حين سخنراني خود درهمان جلسه به آهستگي حکمتيار را محکوم کرد که قراربود اين مطالب را مولوي محمد نبي محمدي به حيث رئيس وسخنگوي اتحاد مجاهدين اعلان بدارند. ( 26 )

گلبدين حکمتيارحزب اسلامي را برخلاف سايراحزاب مجاهدين بصورت يک حزب نيمه سياسي درآورده بود. هرچند او حزب را دريک سيستم تشکيلاتي که جايگاه اعضاء را در رده هاي متفاوت معين ميکرد قرار داد وفيصله هارا درشوراي مرکزي به تصويب ميرساند، اما همه تصاميم نظريات او بودند. هم چنان حزب اسلامي حکمتيار دردوران جهاد حضور گسترده وسرتا سري داشت. اما حزب مذبوردرنتيجه ي رهبري غلط و نادرست رهبرآن بتدريج نفوذ وحضور گسترده ي خودرا درکشور از دست داد. حکمتيار نسبت به همه رهبران احزاب اسلامي وجهادي اداره ي قوي ودکتاتور مآبانه داشت. استخبارات حزب اسلامي که درتباني وروابط نزديک با استخبارات نظامي پاکستان ( آي اس آي ) فعاليت ميکرد، مخوف ترين ونيرومند ترين دستگاه استخبارات درميان استخبارات احزاب جهادي بود. حکمتياردردوره جهاد وبازار گرم احزاب جهادي با شعارهاي احساساتي هميشه شخصيت جذاب براي جوانان معتقد ومتمايل به نهضت اسلامي بود. او بيشترآدم شعاري محسوب مي شد تا مرد عمل. قبل ازآنکه کاري انجام بدهد سرو صدا براه مي اندازد وازتحول بزرگ وقريب الوقوع سخن ميگويد. حکمتيارازهرفرصتي براي اعلان نظريات ومواقف خود استفاده ميکند. کينه توز، تکرو، جسور، لجوج، انحصارطلب وسفاک است. درتامين منافع حزب خود که همان نظريات واعتقادات خودش است بي رحمانه عمل ميکند. اسلام وعقيده را نيز درخدمت آن منافع قرار ميدهد.

گلبدين حکمتيارازلحاظ قومي منسوب به قبيله خروت قوم پشتون است. مسکن اصلي او درافغانستان ولايت غزني بود. اما پدرش عبدالقادر درسال 1326 ، سال تولد حکمتيار درجمله ي صدها ناقل پشتون به شمال کشورانتقال داده شد ودرامام صاحب کندز سکونت گزيد. او با سپري کردن دوره ي ابتدايه مکتب به ليسه عسکري درکابل شامل شد اما بعد ازدوسال مدرسه نظامي را ترک گفت ويا اخراج گرديد. اوسپس با تکميل دوره ليسه درقندزوارد فاکولته انجنيري دانشگاه کابل شد وهنوز صنف دوم اين فاکولته بود که به اتهام قتل يکي از رهبران شعله جاويد در دانشگاه به زندان رفت. او که در دوره ي تحصيل دردانشگاه بيکي ازچهره هاي فعال نهضت اسلامي تبديل گرديده بود بعد از يکسال ونيم زندان به پاکستان پناهنده شد ودرآنجا حزب اسلامي افغانستان را بنيان گذاشت وبا پاکستان به خصوص استخبارات نظامي آن( آي اس آي) روابط نزديک وتنگاتنگ برقرارکرد. حکمتيارازسوي آي اس آي در رهبري دولت آينده ي مجاهدين مدنظر گرفته شده بود. از اين رو دگروال يوسف رئيس بخش افغانستان درآي اس آي درسالهاي اشغال افغانستان توسط شوروي، حکمتيار را اداره کننده عالي براي حکومت اسلامي افغانستان معرفي ميکند:« من حکمتيار را نه تنها به حيث جوان ترين بلکه به صفت سرسخت ترين وقوي ترين رهبر ائتلاف يافته ام. وي براي يک حکومت اسلامي درافغانستان راسخ ويک اداره کننده ي عالي بوده وتا جاييکه به من ثابت گشته يک احتياط کار وسواسي ميباشد. موصوف علي الرغم ثروت نسبتاً زياد بازهم زندگي ساده واقتصادي دارد. وي با وصف اين  يک شخصيت ظالم، خودبين، انعطاف ناپذير وسازمانده جدي بوده وبا امريکائيان همکنار شدني نيست. . . .

وقتي اودرسفرش به سازمان ملل ازملاقات با ريگان خود داري کرد وامريکايي ها اورا آدم نامطلوب تلقي کردند، جنرال ضياءالحق درموجوديت من به جنرال اختر هدايت داد تا گلبدين حکمتيار را شديداً تنبيه نمايد وگفت برايش بگو:” که پاکستان وي را رهبر افغانها ساخته است. اگر به روش خود تجديد نظر ننمايد، پاکستان سبق هم داده ميتواند. ” جنرال اختر با ملايمت کامل اين پيام را رسانيد ولي هيچ اثري نداشت. هرتصميمي را که انجنير گلبدين اتخاذ مي نمود هيچکس نمي توانست آنرا تغير بدهد. به نظرمن وي فطرتاً دو چند ازهرافغان ديگر سرکش تر بود. » ( 27 )

يک نويسنده ومحقق غربي گلبدين حکمتيار را رهبر پر جاذبه ومتکي به نفس معرفي ميدارد:« . . .  من دراو روحيه ي اتکاء به نفس وانرژي زيادي را مشاهده نمودم. او نسبت به هررهبرديگر مستقر درپشاورازجاذبه ي اصلي برخوردار بود . . .  .  بين حزب اسلامي اووحزب دمکراتيک خلق با وجود داشتن آيديالوژي هاي کاملاً مخالف، شباهت هايي وجود دارد. هردوآرزومند از بين بردن ساختار عنعنوي جامعه ي افغان وجاگزين سازي آن با نظم نويني ميباشدند. هردو وجود اپوزيسيون را تحمل نمي توانند وهردو به اين باور اند که درسطح جهاني عليه شان توطئه چيني مي شود. هردوازنگاه تئوري به تساوي رسوم وعنعنات قومي متکي استند ولي از نگاه عمل به سلسله مراتب عقيده دارند. . .  .  » ( 28 )

وجنرال گروموف آخرين قوماندان قواي شوروي درافغانستان از شخصيت حکمتيار چنين تصويري ارائه مي کند: « . . .   . خودرائي، برجسته بودن ديدگاه هاي سياسي، جسارت وخشونت در رهبري حزب، مهاجرين افغان را بسوي او مي کشانيد. افزون برآن خصائلي چون تند روي در برخورد با مردم، احساساتي بودن وقدرت طلبي بيش از حد وسرکشي ودوري گزيني معين از مرکز گرايي اورا از ديگر رهبران بزرگ ضد انقلاب! افغانستان جدا مي نمود. » ( 29 )

جمعيت اسلامي افغانستان برهبري برهان الدين رباني حزب مهم ديگر درميان احزاب هفتگانه بود. جمعيت اسلامي در اهداف وانديشه هاي خود به حزب اسلامي مشابهت دارد. اما رهبر آن با رهبر حزب اسلامي درجهت هاي متعدد متفاوت است. جمعيت اسلامي تحت رهبري برهان الدين رباني  استاد اسبق فاکولته ي شرعيات دانشگاه کابل هرگز بصورت يک حزب سياسي تبارز نکرد. شخصيت وعملکرد رهبر جمعيت درمباحث آينده که در رهبري دولت قرار مي گيرد با تفصيل بيشتر به بحث وارزيابي گرفته مي شود.

حزب اسلامي برهبري مولوي محمديونس خالص که يکي از احزاب هفتگانه محسوب مي شود برخلاف بسياري از گروه هاي انشعابي ديگراز سوي دولت پاکستان به حيث يک تنظيم مستقل پذيرفته شد. مولوي خالص که منسوب به قوم پشتون واز ” خوگياني” ولايت ننگرهاراست ازحزب اسلامي برهبري حکمتيار انشعاب کرد. او تحصيلات عصري ندارد اما در دهه ي دمکراسي يکي از نويسندگان نه چندان مشهور به زبان پشتو درنشريه ي گهيح بود. جارج آرني خبرنگار ونويسنده ي غربي که مولوي خالص را به حيث رهبر يک حزب مجاهدين درسالهاي جهاد عليه اشغال قواي شوروي ديده است ازاو اينگونه تصوير ارائه مي کند:« مولوي محمديونس خالص يک مردداراي قماش کاملاً مختلف است. او يک ملاي هفتاد ساله با ريش دراز حناشده وبا غنچه هاي موهاي سياه که از گوش هايش جوانه زده، طبيعت خاکي وعقب ماندگي فرهنگي قبايل پشتون را مجسم ميسازد. خالص از اختلاط عنعنات گوناگوني نمايندگي مي کند.» ( 30 )

مولوي خالص برغم آنکه ازعلماي ديني سنتي محسوب مي شود دربسياري موارد با افکار بخش اخواني نهضت اسلامي همآهنگي نشان داده است. او درتمام ائتلاف احزاب مجاهدين درصف اخوانيها قرارميگرفت اماداراي افکار شديد محافظه کارانه وبدوي بود. او به سهم گيري احزاب تشيع درساختار سياسي وحاکميت مخالفت مي ورزيد. از ديگاه او انتخابات نامشروع تلقي ميگرديد وزنان حق تحصيل واشتغال را درامور سياسي واجتماعي نداشتند. او شديداً تعصب زباني، قومي ومذهبي داشت. مولوي خالص درجنگ هاي حکمتيار با دولت اسلامي بي طرف ماند اما بعد از ظهور وحاکميت طالبان درصحنه ي سياسي ونظامي بسوي آنها لغزيد.

عبدالرسول سياف رهبر اتحاد اسلامي که در دوره جهاد نام او درمطبوعات جهادي عبدرب الرسول سياف نوشته مي شود از رهبران مربوط به گذشته هاي نهضت اسلامي قبل از کودتاي حزب دمکراتيک خلق است. اودرسال 1323( 1944 ) درولسوالي پغمان متولد گرديد وتعليمات ابتدايي را از مدرسه ي علوم شرعيه ي پغمان آغاز کرد سپس با پايان رساندن تحصيلات درفاکولته ي شرعيات دانشگاه کابل روانه ي مصر گرديد وبا ادامه تحصيل درعلوم اسلامي بدرجه ي ماستري ازدانشگاه ازهرقاهره فارغ شد ودربازگشت به حيث استاد درفاکولته شرعيات دانشگاه کابل توظيف يافت. سياف درجوزاي 1353 ( 1974 ) درزمان حکومت محمدداود زنداني شد ودرطول حکومت تره کي وامين درزندان پلچرخي بسر برد. اما خويشاوندي با حفيظ الله امين مانع  زنده بگورکردن اودر پولگين پلچرخي شد. موصوف درشمار هزاران زنداني که با تجاوز قواي شوروي ونصب کارمل درحاکميت از پلچرخي آزاد گرديدند، از زندان رها شد وبلا فاصله به پاکستان پناه برد. او درپاکستان مورد استقبال احزاب اسلامي مجاهدين ودولت پاکستان قرار گرفت وبرياست ائتلاف احزاب جهادي رسيد. وي بعد از فروپاشي اتحاد هفتگانه، رهبري خودرا درحزب جداگانه حفظ کرد. سياف درزبان هاي پشتو، فارسي دري وعربي با فصاحت سخن ميگويد. اودرصحبت استدلال متين دارد وشنوندگان را مجذوب بيانات خود مي کند. او با استفاده ازاين توانايي هواداران وحاميان زيادي را درسالهاي جهاد درميان احزاب وجريانات اسلامي کشور هاي عربي مخصوصاً درميان کشورهاي نفت خيزعربي خليج فارس براي خود بوجود آورد وثروت زيادي را از اين طريق به حزب خود کمايي کرد. عبد رب الرسول سياف درميان رهبران احزاب مجاهدين ظاهراً بسيار بنياد گرا ومخالف سر سخت احزاب کمونيستي وکمونيستان است. بنا براين احزاب وگروه هاي کمونيستي درمورد او عقده وخصومتِ ويژه ي نشان ميدهند. او دريک اعلاميه ي جنبش ملي جنرال عبد الرشيد دوستم عمال بيگانه خوانده شد.( 31 ) وجنرال نبي عظيمي ازجنرالان پرچمي هوادار کارمل بدون ارائه ي سند ومدرکي درموردش نوشت: « سياف گفت خاک کابل نجس شده است. کابل بايد کاملاً تخريب شود وخاک آن به توبره کشيده شود تا عمق 4 متري وچون اين خاک نجس وحرام کشيده شد از” خاک خوب ” وحلال شهر تازه يي برپا شود . . .   .   » ( 32 )

عبد رب الرسول سياف علي الرغم مهارت درسخنوري وکسب ثروت زياد، نتوانست حزب خودرا در دوران جهاد وبعد ازآن به يک حزب مؤثر ومتشکل تبديل کند. او بعد ازحاکميت مجاهدين دربهار 1371 از پشاور به کابل آمد وتا سقوط کابل بدست طالبان بيشتر درپغمان بسربرد. رهبراتحاد اسلامي از لحاظ وابستگي وتعلق قومي منسوب به قبيله ي خروت قوم پشتون است. اودرحاليکه ازدولت اسلامي برياست برها ن الدين رباني از همان آغاز تشکيل دولت مذکور حمايت ميکرد، بعد از ائتلاف نظامي حکمتيار ودوستم در جدي 1372 عليه دولت بصورت علني وآشکار درکنار برهان الدين رباني واحمدشاه مسعود قرار گرفت. موصوف بعد از ظهوروحاکميت طالبان دراتحاد وهمسويي با احمدشاه مسعود باقي ماند. هرچند که بسياري از قوماندانان واعضاي حزب او يا با طالبان پيوستند ويا درهواداري از آنها قرار گرفتند.

حرکت انقلاب اسلامي افغانستان برهبري مولوي محمدنبي محمدي يکي از احزاب هفتگانه ي پشاور است که به تنظيم ميانه رو شهرت داشت. مولوي محمدنبي در سال 1300 هجري شمسي درولايت لوگرتولد يافته وارلحاظ قومي متعلق به قوم پشتون اين ولايت است. او درسال 1343 عضويت شوراي ملي را بدست آورد ودرهمين دوره دربرابرعقايد کمونيستان واظهارات ببرک کارمل در پارالمان به عکس العمل ومخالفت پرداخت.  سپس با حاکميت حزب دمکراتيک خلق به پاکستان پناه برد ودريک مدرسه ي ديني درکويته به امامت وتدريس مشغول شد. او درفاصله ي کوتاهي از آنجا به پشاور آورده شد ودررياست اتحاد حزب اسلامي حکمتيار وجمعيت اسلامي قرار گرفت. اما به زودي با فروپاشي اين اتحاد رهبري وحزب خود را بنام حرکت انقلاب اسلامي حفظ کرد.

دگروال يوسف رئيس دفتر افغانستان در آي اس آي مولوي محمد نبي را رهبر ضعيف ميخواند:« مولوي محمد نبي تمام امور تنظيمي خودرا بدو پسر خود که همواره به تهمت نپرداختن سهميه هاي قوماندانان خويش مورد سرزنش قرار گرفته، محول نموده است. اودرميان رهبران تنظيم ها رهبر ضعيف است. . .   .  مولوي محمد نبي ومقامات ارشد وي علي الرغم داشتن قوت زياد، قوماندانان برجسته در جبهه، صفوف بيشتر ويک جنرال اسبق اردو منحيث نماينده ي نظامي بازهم از بهبود بخشيدن مؤثريت خويش قاصر بود . . .  .  » ( 33 )

يک خبرنگارومحقق غربي نيزحرکت انقلاب اسلامي ورهبرآن را درسازماندهي ضعيف وبي کفايت خوانده است:« . . .   اساساً اعتباراسلامي، فقدان آيديالوژي وسازمان ورهبري ضعيف نکاتي بود که صدها رهبرمحلي آرزومند حفظ خود مختاري را به خود جلب کرد. مگر اينگونه مشخصات به زيان آن تنظيم تمام شد. زيرا دراين تنظيم اشخاص فرصت طلب، نمايندگان رژيم ومائويستها( شاخه هاي مختلف شعله جاويد)  نفوذ کردند. اين امرآن تنظيم را بي کفايت وفاسد ساخت. چنانچه چند سال قبل خزانه دارآن با پول گزافي ناپديدگرديد. » ( 34 )

مولوي محمد نبي با تنظيم خود نمايندگي از آن بخش نهضت اسلامي ميکرد که از علماي سنتي جامعه افغانستان( ملا ها) تشکيل يافته بود. اودربرابرجريان ديگر نهضت اسلامي متشکل از تحصيل يافتگان عصري ( اخوانيها) بدبيني وحساسيت نشان ميداد. اوباري به ارباب خيرمحمد يکي ازقوماندانان تنظيم خود در ولسوالي اشکمش ولايت تخار گفت:« حالا زمان جنگ با کمونيستها است بعد ازآن نوبت جنگ با اخوانيها فرا ميرسد.» ( 35 )

مولوي محمد نبي درزمستان 1374 ( 1995 ) زمانيکه نيروهاي طالبان ازاستقامت جنوب شرق کابل تا پلچرخي پيش آمدند به سيد مقبول يکي از قوماندانان خود در قواي 4 زرهدار نوشت: « اخواني ها بدترازکمونيستها هستند. با طلبه هاي کرام هرنوع همکاري را انجام بدهيد. » ( 36 )

مولوي محمد نبي محمدي درميان رهبران احزاب هفتگانه آدم مؤقر، کم حرف وفاقد هرگونه ابتکار بود. درمجالس تنها به تائيد سخنان ديگران سرشورميداد وخود چيزي به گفتن نداشت. مولوي محمد نبي بعد ازتشکيل دولت مجاهدين وجنگ گلبدين حکمتيارعليه اين دولت حالت بيطرفي اختيار کرد اما بسياري ازاعضاي ارشد تنظيمش درادارات دولتي درکابل ايفاي وظيفه ميکردند. او نيز پست معاونيت رياست جمهوري را در دولت به عهده داشت ويکي دوبار براي اجراآت دراين مقام به کابل آمد ولي به جاي اقامت درشهر که ازسوي نيروهاي حکمتيار ودوستم راکت باران مي شد در ولسوالي پغمان به سربرد. مولوي موصوف بعد از اولين درگيري دولت ا سلامي با طالبان دراطراف کابل حمايت خودرا از طالبان اعلان کرد وبه هرگونه پيوند وارتباط خود با دولت پايان داد. تمام قوماندانان حرکت انقلاب اسلامي برهبري مولوي محمدنبي با طالبان پيوستند وتا سقوط حاکميت طالبان درکنارآنها قرارداشتند. مولوي محمد نبي درسال 1381 ( 2002 ) درشهر پشاور وفات يافت. بعد از مرگ او پسرانش مليونها دالري را که ازدارايي تنظيم پدر به ارث بردند ميان خود تقسيم کردند. او با پسرانش درمنطقه چرات پشاوردر دودهه ي اخيرزندگي اشرافي داشتند وبروي ده ها جريب زمين حويلي هاي که به قصر سلاطين گذشته ميماند، اعمار کردند.

حضرت صبغت الله مجددي رهبر جبهه نجات ملي اسلامي افغانستان يکي ديگرازرهبران ميانه رو احزاب هفتگانه است. او درميان اين تنظيم ها هميشه رهبري جريان ميانه روهارا که از حزب او، محاذ ملي برهبري سيد احمد گيلاني وحرکت انقلاب برهبري مولوي محمدنبي تشکيل يافته بود بدست داشت. اودايم درکشمکش واختلاف با حزب اسلامي ورهبر آن گلبدين حکمتيار بسر ميبرد. خصومت مجددي در دوران جهاد با حکمتيار زماني تشديد يافت که حکمتيار را دردست داشتن به حادثه ي قتل پسرش عزيزالله مجددي متهم کرد. از شخصيت وعملکر د مجددي رهبر جبهه ي ملي نجات اسلامي در مبحث تشکيل حاکميت مجاهدين با تفصيل بيشتر سخن زده مي شود.

محاذ ملي اسلامي افغانستان يکي ديگرازاحزاب ميانه رو هفتگانه است که درسال 1358 درپشاور توسط سيد احمد گيلاني تأسيس گرديد. گيلاني دريک فاميل اهل عرفان وطريقت درکابل تولد يافت وپدر او سالها قبل ازتولد موصوف ازعراق به افغانستان آمد ودرچارباغ ولايت ننگرهار اقامت گزيد. پدر سيد احمد گيلاني که درننگرهار وکابل زندگي ميکرد رهبر طريقه قادريه بود. بعد ازمرگ او پسرش وظيفه ي رهبري وپيري مريدان پدر را در طريقه ي قادريه بدوش گرفت. سيد احمد گيلاني علاوه به کار پيري ورهبري مريدان درطريقه ي قادريه نماينده ي کمپني پژو درکابل بود وبا خاندان سلطنتي نيز روابط خويشاوندي برقرار کرد. گيلاني بعد ازکودتاي حزب دمکراتيک خلق به پاکستان رفت ودرپشاوربا تشکيل تنظيم محاذ ملي هواداران ومريدان خودرا درمناطق شرقي وجنوبي کشور به جهاد ومقاومت عليه حکومت حزب دمکراتيک خلق وتجاوزنظامي شوروي کشاند. گيلاني درميان رهبران احزاب هفتگانه هوادارزعامت وحاکميت مجدد محمد ظاهر،  شاه اسبق محسوب مي شد. درحاليکه صلاحيت حزب او بعد ازخودش دردست پسرش حامد گيلاني بود، بسياري ازافراد بالايي ومسئولين کميته هاي تنظيم اورا اعضاي حزب افغان ملت و افرادِ داراي انديشه ي قبله سالاري وبرتري خواهان قومي پشتون تشکيل ميداد.

علاوه ازاحزاب هفتگانه دردوره جهاد، احزاب وگروه هاي ديگر اسلامي وجهادي درپاکستان وجود داشتند که مورد شناسايي رسمي اسلام آباد قرارنگرفتند.هرچند آنها ازکمک هاي نقدي وتسليحاتي آي اس آي به پيمانه ي محدود بهره مند مي شدند. قاضي محمد امين وقاد، مولوي نصرالله منصور، مولوي رفيع الله مؤذن ومولوي جميل الرحمن رهبران گروه هاي انشعابي بيرون ازاحزاب هفتگانه بودند. محمد امين وقاد که درحزب اسلامي حکمتيار سمت معاونيت حزب مذکور را به عهده داشت درسال 1365( 1986 ) حکمتيار را ترک گفت وبه تشکيل حزب ديگري بنام” داعيه اتحاد اسلامي مجاهدين افغانستان” پرداخت. حزب داعيه اتحاد که با کمک هاي عبدرب الرسول سياف وسازمان استخبارات ارتش پاکستان( آي اس آي ) فعاليت خودرا آغاز کرد به زودي دراثرمخالفت شديد حکمتيارازدسترسي به امکانات پولي وتسليحاتي محروم گرديد. اوسپس غرض دريافت کمک هاي مالي به جمهوري اسلامي ايران روي آورد. تهران که هيچگونه نفوذي درميان احزاب هفتگانه واکثريت جامعه ي تسنن افغانستان نداشت، مطالبه ي محمد امين وقاد وتقاضاي مشابه ازسوي مولوي نصرالله منصور ومولوي مؤذن دو رهبرگروه انشعابي ازحرکت انقلاب اسلامي مولوي محمد نبي را به منظور چنين نفوذي مورد توجه قرارداد. آنها ومحمد امين وقاد باکمک هاي پولي دولت ايران احزاب خودرا تا سقوط حاکميت نجيب الله فعال نگهداشتند. وقاد بعد ازحاکميت مجاهدين درکابل دوباره به حزب اسلامي حکمتيار پيوست. اما پس از ائتلاف حکمتيار ودوستم درجدي 1372 روابطش با رهبر حزب اسلامي به سردي گرائيد. اوائتلاف مذکور را تقبيح کرد وبه همکاري خود با دولت ادامه داد. اوبعد ازحاکميت طالبان دوباره به پشاور رفت.

رهبران دوگروه انشعابي حرکت انقلاب اسلامي نيز پس ازسقوط دولت نجيب الله دوباره به مولوي محمد نبي پيوستند. مولوي نصرالله منصورکه در دولت اسلامي منصب ولايت پکتيا را بدست آورد درهمکاري وپيوند نزديک با کابل قرار گرفت. او درقوس 1371 دراثرانفجار ميني که درمسير حرکت موترش کار گذاشته شده بود به قتل رسيد.

تنظيم مولوي جميل الرحمن حرکت دعوت به قرآن وسنت نام داشت. او با نام اصلي مولوي محمد حسين از قوماندانان حزب اسلامي حکمتيار در ولايت کنرها بود. جميل الرحمن با نظريات افراطي وتند وهابيت خود ازسوي شيوخ کشورعربستان سعودي وسايرکشورهاي عربي خليج فارس کمک هنگفت پولي را بدست آورد. موصوف که بيشتر از برخي ساحات ولايت کنر نفوذ نداشت درسال 1368 ( 1989 ) با حمله ي يکنفرعرب که خود نيزکشته شد به قتل رسيد.

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید

    تعداد نظرات منتشر شده: 13
    1. نویسنده :رحیم.م.

      امید را به خانه بیاور کسی در این نزدیکی منتظرش نشسته است… خسته نباشید

    1. نویسنده :آتی

      مثله همیشه خوب و عالیه 🙂

    1. نویسنده :دلسوخته

      سایته خوبیه. از نوع نمایش گالریها لذت بردم. جالبه که عکسای سایت به این راحتی لود میشن.

    1. نویسنده :انجل

      سایت باید جامع و فراگیر باشه هنوز کار زیاده و امیدوارم تا آخر همین طور ادامه بدین :دی

    1. نویسنده :محمد.جواد.آتشی

      مطالب خوبی دارید. ان شاء الله همین سیاست کاری را ادامه دهید.

    1. نویسنده :مرد.روز

      همیشه هم این احزاب اسلامی جهادی سازمانهای مقاومت در دوره جهاد اتحاد اسلامی هفتگانه صحیح نیست…:-)

    1. نویسنده :بابک

      قالب و سایت قشنگیه موفق باشین.

    1. نویسنده :محمد.رضایی

      نوشته های اطلاعات عمومی جالب توجه بود. ممنون از زحماتتان.

    1. نویسنده :محمد.رضایی

      نوشته احزاب اسلامی جهادی سازمانهای مقاومت در دوره جهاد اتحاد اسلامی هفتگانه جالب بود. امیدوارم موفق باشید.

    1. نویسنده :elnaz.doosty

      صحبت از پژمردن یک برگ نیست…وای جنگل را بیابان می کنند…با ارزوی موفقیت برای شما

    1. نویسنده :صادق

      سایت پارسی وی اگه همین طور ادامه بده خیلی موفق خواهد بود.

    1. نویسنده :رضا.رضووووو

      از زحمات تمام افرادی که در سایت پارسی وی فعالیت می کنن تشکر میکنم.

    1. نویسنده :علیرضا.نژادعلی

      omidvaram moafagh bashid